جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اطلال: (تعداد کل: 3)
اطلال
[اِ] (ع مص) مشرف شدن بر چیزی. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی). اطلال بر چیزی؛ مشرف شدن بر آن. جریر آرد :
انا البازی المطلّ علی نمیر
اتیح من السماء لها انصبابا.
و در حدیث صفیه بنت عبدالمطلب آمده است: فاطل علینا یهودی؛ ای اشرف. (از لسان العرب) (از...
انا البازی المطلّ علی نمیر
اتیح من السماء لها انصبابا.
و در حدیث صفیه بنت عبدالمطلب آمده است: فاطل علینا یهودی؛ ای اشرف. (از لسان العرب) (از...
اطلال
[اَ] (ع اِ) جِ طَلَل. (متن اللغه) (اقرب الموارد). رجوع به طلل شود. جِ طلل، بمعنی اثر سرای و جای خراب شده. (از منتهی الارب). نشانه های سرای کهنه و ویران. (از لطائف و کنز و منتخب) (غیاث اللغات). نشانه های سرا و جاهای خراب شده. (آنندراج) (فرهنگ نظام). آثار...