اطلال
[اَ] (اِخ) نام اسبی و یا ماده شتری. (ناظم الاطباء). ناقه یا اسبی است مر دکین(1)شداخی را. زعموا انها تکلمت لما قال فارسها یوم القادسیه و قد انتهی الی نهر: ثبی اطلال، فقالت الفرس: وثب(2) و سوره البقره. (منتهی الارب)(3). و صاحب تاج العروس آرد: و اطلال ناقه یا اسپی است ازآنِ بکیربن عبدالله بن شداخ شداخی لیثی. گویند ناقه یا اسپ مزبور هنگامی که سوار آن در جنگ قادسیه به نهری رسید گفت: اطلال برجِهْ. اسب گفت(4): برجستم بسورهء بقره. و در کتاب الخیل ابن کلبی آمده است که بکیر با سعدبن ابی وقاص روانه گشت و در جنگ قادسیه حضور داشت، و گفته اند (و خدا داناتر است) که ایرانیان هنگامی که از پل نهر قادسیه گذشتند بکیر بر اسپ خود فریاد زد: اطلال برجِهْ. و اسب آماده شد و برجست و ناگاه در پشت نهر جای گرفت، و در این باره گفته شده که عرض نهر در آن روزگار 40 ذراع بوده است. آنگاه ایرانیان گفتند: این امری آسمانی است و درخور توانایی شما نیست و منهزم شدند. و از برخی از شاعران آمده است:
لقد غاب عن خیل بموقان احجمت(5)
بکیر بنی الشداخ فارس اطلال.
(از تاج العروس).
و ابن منظور آرد: اطلال نام ناقه و بقولی نام اسبی است که گویند هنگام فرار ایرانیان در جنگ قادسیه سخن گفت، و آن چنان بود که مسلمانان آنان را دنبال کردند تا به نهری رسیدند که پل آن ویران شده بود، در این هنگام سوار اسب گفت: اطلال برجِهْ، اسب گفت: سوگند بسورهء بقره برجستم. و شماخ در این شعر بدین موضوع اشاره کرده است: لقد غاب عن خیل بموقان احجرت... و بکیر نام سوار اسب است. (از لسان العرب). و صاحب الاصابه در ذیل بکیر و بکر و اشعث بدین موضوع اشاره کرده و گوید: وی بکیربن شداد معروف به ابن شداخ است، سپس بروایت از ابن منده آرد که: بکیر در خردسالی پیامبر را خدمت می کرد و چون بسن بلوغ رسید پیامبر(ص) از این امر آگاه شد و وی را دعا کرد. آنگاه نسب وی را از کتاب النسب ابن کلبی می آورد و شعر شماخ را بدین سان نقل می کند:
و غیبت عن خیل بموقان اسلمت
بکیربن شداخ فارس اطلال (کذا).
سپس داستان سخن گفتن اطلال را در قادسیه بنقل از سیف بن عمر در کتاب الفتوح بدین سان می آورد: سعدبن ابی وقاص آنگاه که بعراق درآمد بکیر را بر قوم خود بگماشت و چون بر آن شدند که از دجله بگذرند همراهان وی از فرورفتن در آب بهراسیدند، در این هنگام بکیر به اطلال گفت: برجِهْ. اطلال گفت: بسورهء بقره برجستم(6). ابن حجر آنگاه به اخبار بسیاری که سیف و دیگران دربارهء بکر و سعد آورده و اختلافات مربوط به نسب بکر و نیای اعلای او اشاره می کند. رجوع به الاصابه ج 1 ص 169 و170 شود.
(1) - کذا، و صحیح بکیر است.
(2) - صحیح: وثبتُ.
(3) - در اقرب الموارد چنین است: ناقه و قیل فرس لبکیر الشداخی و سوره البقره. و پیدا است که مؤلف مطلب را ناقص نقل کرده و بصورت غلط فاحشی درآورده است.
(4) - در نسخ: وثب، و صحیح: وثبتُ.
(5) - در تکمله و لسان: احجرت.
(6) - در این متن چنین است: فقالت: وثباً و سوره البقره، که ظاهراً وثباً مفعول مطلق وثبت محذوف است.
لقد غاب عن خیل بموقان احجمت(5)
بکیر بنی الشداخ فارس اطلال.
(از تاج العروس).
و ابن منظور آرد: اطلال نام ناقه و بقولی نام اسبی است که گویند هنگام فرار ایرانیان در جنگ قادسیه سخن گفت، و آن چنان بود که مسلمانان آنان را دنبال کردند تا به نهری رسیدند که پل آن ویران شده بود، در این هنگام سوار اسب گفت: اطلال برجِهْ، اسب گفت: سوگند بسورهء بقره برجستم. و شماخ در این شعر بدین موضوع اشاره کرده است: لقد غاب عن خیل بموقان احجرت... و بکیر نام سوار اسب است. (از لسان العرب). و صاحب الاصابه در ذیل بکیر و بکر و اشعث بدین موضوع اشاره کرده و گوید: وی بکیربن شداد معروف به ابن شداخ است، سپس بروایت از ابن منده آرد که: بکیر در خردسالی پیامبر را خدمت می کرد و چون بسن بلوغ رسید پیامبر(ص) از این امر آگاه شد و وی را دعا کرد. آنگاه نسب وی را از کتاب النسب ابن کلبی می آورد و شعر شماخ را بدین سان نقل می کند:
و غیبت عن خیل بموقان اسلمت
بکیربن شداخ فارس اطلال (کذا).
سپس داستان سخن گفتن اطلال را در قادسیه بنقل از سیف بن عمر در کتاب الفتوح بدین سان می آورد: سعدبن ابی وقاص آنگاه که بعراق درآمد بکیر را بر قوم خود بگماشت و چون بر آن شدند که از دجله بگذرند همراهان وی از فرورفتن در آب بهراسیدند، در این هنگام بکیر به اطلال گفت: برجِهْ. اطلال گفت: بسورهء بقره برجستم(6). ابن حجر آنگاه به اخبار بسیاری که سیف و دیگران دربارهء بکر و سعد آورده و اختلافات مربوط به نسب بکر و نیای اعلای او اشاره می کند. رجوع به الاصابه ج 1 ص 169 و170 شود.
(1) - کذا، و صحیح بکیر است.
(2) - صحیح: وثبتُ.
(3) - در اقرب الموارد چنین است: ناقه و قیل فرس لبکیر الشداخی و سوره البقره. و پیدا است که مؤلف مطلب را ناقص نقل کرده و بصورت غلط فاحشی درآورده است.
(4) - در نسخ: وثب، و صحیح: وثبتُ.
(5) - در تکمله و لسان: احجرت.
(6) - در این متن چنین است: فقالت: وثباً و سوره البقره، که ظاهراً وثباً مفعول مطلق وثبت محذوف است.