جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اشرار: (تعداد کل: 2)
اشرار
[اِ] (ع مص) به بدی منسوب کردن کسی را. (منتهی الارب). نسبت کردن با شر. (تاج المصادر بیهقی). نسبت کردن کسی را به شر. || پیدا کردن. (منتهی الارب). آشکارا کردن. (تاج المصادر بیهقی): و حتی اُشِرَّت بالاکُفّ المصاحف؛ ای نُشرت و اُظهرت. (اقرب الموارد). || به آفتاب نهادن چیزی...
اشرار
[اَ] (ع ص، اِ) جِ شَریر. (دهار) (آنندراج). بدان :
پس ره راستان و نیکان رو
که جهان پر خسان و اشرار است.
ناصرخسرو.
تو ملتفت مشو به عدو زآنکه خود فلک
تدبیر دفع فتنهء اشرار میکند.
سلمان ساوجی.
پس ره راستان و نیکان رو
که جهان پر خسان و اشرار است.
ناصرخسرو.
تو ملتفت مشو به عدو زآنکه خود فلک
تدبیر دفع فتنهء اشرار میکند.
سلمان ساوجی.