جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسپری: (تعداد کل: 1)
اسپری
[اِ پَ] (ص نسبی) سپری. آخر. (جهانگیری). به آخرآمده. (اوبهی). به انجام رسیده. (رشیدی). آخرشده. بنهایت رسیده. (برهان).
-اسپری شدن و گشتن؛ بپایان رفتن و به آخر رسیدن. تمام شدن. کامل شدن. خاتمه یافتن. مضی :
چو آن پاسخ نامه شد اسپری
زنی بود کو شد به پیغمبری.فردوسی.
چو این پاسخ نامه گشت اسپری
فرستاده...
-اسپری شدن و گشتن؛ بپایان رفتن و به آخر رسیدن. تمام شدن. کامل شدن. خاتمه یافتن. مضی :
چو آن پاسخ نامه شد اسپری
زنی بود کو شد به پیغمبری.فردوسی.
چو این پاسخ نامه گشت اسپری
فرستاده...