اسپری

معنی اسپری
[اِ پَ] (ص نسبی) سپری. آخر. (جهانگیری). به آخرآمده. (اوبهی). به انجام رسیده. (رشیدی). آخرشده. بنهایت رسیده. (برهان).
-اسپری شدن و گشتن؛ بپایان رفتن و به آخر رسیدن. تمام شدن. کامل شدن. خاتمه یافتن. مضی :
چو آن پاسخ نامه شد اسپری
زنی بود کو شد به پیغمبری.فردوسی.
چو این پاسخ نامه گشت اسپری
فرستاده آمد بسان پری.فردوسی.
مرا گر زمانه شده ست اسپری
زمانم ز بخشش فزون نشمری.فردوسی.
چه صد سال شاهی بود چه هزار
چه شصت و چه سی و چه ده یا چهار
چو شد اسپری روز هر دو یکی است
گر افزون بود سال و گر اندکی است.
فردوسی.
چو تیر اسپری شد سوی نیزه گشت
چو دریای خون شد همه کوه و دشت.
فردوسی.
شد این داستان بزرگ اسپری
به پیروزی روز و نیک اختری.اسدی.
اسپری شد این کتاب به پیروزی و نیک اختری و فرخی بدست ابوالهیجاء اردشیربن دیلمشاه (دیمسپار؟) النجمی و القطبی الشاعر، اندر اواخر شهرالله المبارک رمضان سال بر پانصد و هفت از هجرت پیغامبر محمد المصطفی صلی الله علیه و سلم. (خاتمهء کتاب ترجمان البلاغه نسخهء خطی متعلق به کتابخانهء فاتح اسلامبول).
آخر نه چو مدت اسپری گشت
آن هفت هزار سال بگذشت.نظامی.
-اسپری کردن؛ بپایان رسانیدن :
بخواندم ز هر کشوری لشکری
من این جنگ و کین را کنم اسپری.
فردوسی.
بفرمان دادار این نامه [ شهنامه ] را
کنم اسپری شاه خودکامه را.
فردوسی.
|| نیست شده. معدوم گردیده. معدوم. (رشیدی). ناچیز. منقرض. مرده :
کم و بیش دهر چونکه بخواهد شد اسپری
تا کی امید بیشی و تا کی غم کمی؟
ناصرخسرو.
آنکه قوم نوح را از تندباد لاتذر
در دو دم کرد از زمین آسیب قهرش اسپری...
انوری.
|| عبور کردن. || نیست گردانیدن. (برهان).
اشتراک‌گذاری
قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

 قافیه‌یاب اندرویدی هم‌صدا

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.