[اِ تِ] (ع مص) پیش آمدن. (منتهی الارب). ضِدّ استدبار. روی آوردن. پیش فراشدن. پیش واشدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). پیش رفتن. روی کردن به. || به پیشواز رفتن. به پیشباز رفتن. پیشواز کردن. پیشباز کردن. پذیره شدن : استادم را بدیدم با خواجهء بزرگ خدمت استقبال را ایستاده با...