جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه استر: (تعداد کل: 6)
استر
[اَ تَ] (اِ)(1) در سانسکریت اسوتره(2) که جزء اول آن اسو بمعنی اسپ است. (فرهنگ ایران باستان تألیف پورداود ص 226 - 27). چارپائی بارکش و سواری که پدر او خر و مادرش اسب است. حیوانی که از خر نر و مادیان زاید. از دواب مشهور است، گویند این تصرف...
استر
[اَ تَ] (اِ) آن جامه که زیر ابرهء قبا و امثال آن بدوزند و بمد همزه برای ضرورت نظم خوانده اند. (مؤید الفضلاء). و این گفته بر اساسی نیست، چه اصل آستر است با الف ممدوده نه همزهء مفتوحه. آستر و بطانهء جامه. (برهان).
استر
[اَ تَ] (ع ن تف) نعت تفضیلی از ساتر. پوشنده تر: و اولی ان یغسله [یغسل المیت]فی قمیص لانه اَستر. (معالم القربه).
استر
[] (اِخ) از توابع بلوچستان و آن دارای معدن آهن است.
استر
[اِ تِ] (اِخ)(1) استیر. مؤلف قاموس کتاب مقدس آرد: استر یا هدّسه لفظ اوّل فارسی و بمعنی ستاره میباشد و لفظ دوم عبرانی و بمعنی درخت است و هر دو اسم دختر ابی جایل بود که در مملکت فارس تخمیناً 500 سال قبل از مسیح تولد یافت، و چون پدرش...