جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ازرقی: (تعداد کل: 5)
ازرقی
[اَ رَ] (ص نسبی) منسوب به ازرق :
هفت چرخ ازرقی در رق اوست
پیک ماه اندر تب و در دق اوست.مولوی.
|| (اِخ) یکتن از پیروان ابی راشد نافع بن ازرق. ج، ازارقه. رجوع به ازارقه و انساب سمعانی (کلمهء ازرقی) شود.
هفت چرخ ازرقی در رق اوست
پیک ماه اندر تب و در دق اوست.مولوی.
|| (اِخ) یکتن از پیروان ابی راشد نافع بن ازرق. ج، ازارقه. رجوع به ازارقه و انساب سمعانی (کلمهء ازرقی) شود.
ازرقی
[اَ رَ] (اِخ) احمدبن الولیدبن عقبه بن الازرق بن عمروبن الحارث بن ابی شمر الغانی المکی، مکنی بابی محمد و معروف بازرقی، منسوب بجد اعلی. وی از داودبن عبدالرحمن العطار و سفیان بن عیینه روایت کند و از او حفید وی و یعقوب بن سفیان روایت کنند و او بسال...
ازرقی
[اَ رَ] (اِخ) محمد بن عبدالکریم مکنی به ابی الولید. رجوع به محمد بن عبدالکریم... شود.
ازرقی
[اَ رَ] (اِخ) محمد بن عبدالله بن احمدبن محمد بن الولیدبن عقبه بن الازرق. یکی از اصحاب اخبار و سیر. و کتاب مکه و اخبار و کوهها و اودیهء آن از اوست. (ابن الندیم). کنیهء او ابوالولید و نام و نسب ازرق، عثمان بن الحارث بن ابی شیمربن عمروبن عوف......