جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ارژنگ: (تعداد کل: 5)
ارژنگ
[اَ ژَ] (اِ) جادوئی. طلسم :
ترا دشمن آمد بگاهت نشست
یکی گرزهء گاوپیکر بدست
همه بند و نیرنگ و ارژنگ برد
دلارام بگرفت و گاهت سپرد.فردوسی.
|| هر کتابی که صور و اشکال داشته باشد. (رشیدی) (غیاث اللغات). رجوع به ارتنگ و ارثنگ شود.
ترا دشمن آمد بگاهت نشست
یکی گرزهء گاوپیکر بدست
همه بند و نیرنگ و ارژنگ برد
دلارام بگرفت و گاهت سپرد.فردوسی.
|| هر کتابی که صور و اشکال داشته باشد. (رشیدی) (غیاث اللغات). رجوع به ارتنگ و ارثنگ شود.
ارژنگ
[اَ ژَ] (اِخ) ارتنگ. ارثنگ. کتاب مانی که بتصاویر دلکش منقش بود :
بخاقان یکی نامه ارژنگ وار
نوشتند پر بوی و رنگ و نگار.فردوسی.
هزار یک که نهان در سرشت او هنر است
نگار و نقش همانا که نیست در ارژنگ.
فرخی.
و کتابی کرد [ مانی ] به انواع تصاویر که آنرا ارژنگ مانی...
بخاقان یکی نامه ارژنگ وار
نوشتند پر بوی و رنگ و نگار.فردوسی.
هزار یک که نهان در سرشت او هنر است
نگار و نقش همانا که نیست در ارژنگ.
فرخی.
و کتابی کرد [ مانی ] به انواع تصاویر که آنرا ارژنگ مانی...
ارژنگ
[اَ ژَ] (اِخ) نام دیوی از سالاران دیو سپید به مازندران گاه جنگ کیخسرو، و او را رستم بکشت :
سپرد آنچه بود [ دیو سپید ] از کران تا کران
به ارژنگ سالار مازندران.فردوسی.
چو ارژنگ بشنید گفتار اوی
به مازندران شاه بنهاد روی.فردوسی.
نه ارژنگ ماندم نه دیو سپید
نه سنجه نه پولاد غندی...
سپرد آنچه بود [ دیو سپید ] از کران تا کران
به ارژنگ سالار مازندران.فردوسی.
چو ارژنگ بشنید گفتار اوی
به مازندران شاه بنهاد روی.فردوسی.
نه ارژنگ ماندم نه دیو سپید
نه سنجه نه پولاد غندی...
ارژنگ
[اَ ژَ] (اِخ) نام پهلوانی تورانی پسر زره و او بدست طوس کشته شد. (برهان). یکی از پهلوانان تورانی است و بر دست طوس بن نوذر کشته شد. (جهانگیری) :
به پور زره گفت نام تو چیست
ز گردان جنگی ترا نام کیست
بدو گفت ارژنگ جنگی منم
سرافراز شیر درنگی منم.فردوسی.
به پور زره گفت نام تو چیست
ز گردان جنگی ترا نام کیست
بدو گفت ارژنگ جنگی منم
سرافراز شیر درنگی منم.فردوسی.