جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اخراج: (تعداد کل: 2)
اخراج
[اِ] (ع مص) بیرون کردن. بیرون کشیدن. بیرون آوردن. نقیض ادخال :
دی شوی بینی تو اخراج بهار
لیل گردی بینی ایلاج نهار.مولوی.
وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس
کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد.
نسبتی.
-اخراج ساختن؛ دفع کردن. رد کردن. بدر کردن.
-اخراج کردن؛ بیرون کردن. دفع کردن. کسی را از شغل...
دی شوی بینی تو اخراج بهار
لیل گردی بینی ایلاج نهار.مولوی.
وجه بیرون رفتن عقل از سر عاشق مپرس
کرد نافرمانی سلطان ز شهر اخراج شد.
نسبتی.
-اخراج ساختن؛ دفع کردن. رد کردن. بدر کردن.
-اخراج کردن؛ بیرون کردن. دفع کردن. کسی را از شغل...
اخراج
[اَ] (ع اِ) جِ خرج.