جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اخ: (تعداد کل: 8)
اخ
[اَ] (صوت) اَه. آه. صوتی است نمودن نفرت و کراهت را. و شعوری بنقل از شرفنامه و برهان و مؤید الفضلاء معنی تحسین و آفرین نیز بدو داده است و اخ اخ را بمعنی بخ بخ گرفته لکن در زبان فارسی حاضر و همچنین در ادبیات قدیم باینمعنی دیده نشده...
اخ
[اَ] (ع اِ) برادر : واجعل لی وزیراً من اهلی هارون اخی. (قرآن 20/30 - 31). در این وقت اخی و معتمدی ابوالقاسم ابراهیم بن عبدالله الحصری... برسولی فرستاده آمد. (تاریخ بیهقی).
بسوی تست همه میل دولت و اقبال
چو میل یار سوی یار و میل اخ سوی اخ.
سوزنی.
تیغ جانخواه تو عزرائیل...
بسوی تست همه میل دولت و اقبال
چو میل یار سوی یار و میل اخ سوی اخ.
سوزنی.
تیغ جانخواه تو عزرائیل...
اخ
[اَخ خ] (ع صوت ) کلمه ای است که در حالت ناخوشی و درد گویند. || (اِ) لغتی در اَخ بمعنی برادر.
اخ
[اِ] (ع اِ فعل) اسم فعل بمعنی بینداز.
اخ
[اِ] (ع صوت ) لفظی است که برای نشانیدن شتر گویند. و در فارسی «خِخ» متداول است.
اخ
[اَخ خ / اِخ خ] (ع اِ) پلیدی. چرک.
اخ
[اُ] () بوئیدن. (غیاث) (آنندراج).
اخ
[اُ] (صوت) صوتی است نمودن تألم را. || صوتی نمودن التذاذ را :
بعره را ای گنده مغز و گنده مخ
زیر بینی بنهی و گوئی که اُخ
اُخ اُخی برداشتی ای گیج کاج
تا که کالای بدت یابد رواج.مولوی.
بعره را ای گنده مغز و گنده مخ
زیر بینی بنهی و گوئی که اُخ
اُخ اُخی برداشتی ای گیج کاج
تا که کالای بدت یابد رواج.مولوی.