جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اتسز: (تعداد کل: 7)
اتسز
[اَ سِ] (اِخ) (از ترکی آت، آد، نام + سز، ادات سلب؛ و مجموع کلمه بمعنی بی نام است و این تفألی است ماندن و نمردن کودک را در بلاد ترکستان. یا از اَت بمعنی گوشت + سز و یا از آت بمعنی اسب + سز) رجوع به آتسز، و...
اتسز
[اَ سِ] (اِخ) ابن علاءالدین جهانسوز. حاکم فیروزکوه از قبل سلطان محمد خوارزمشاه. رجوع به حبط1 ص413 شود.
اتسز
[اَ سِ] (اِخ) ابن محمد خوارزمشاه. رجوع به اتسز خوارزمشاه و آتسز شود.
اتسز
[اَ سِ] (اِخ) ابن السلی خان. ابن ملنجه. اتسزخان. از طبقهء دوم ملوک تاتار. رجوع به حبط ج2 ص2 شود.
اتسز
[اَ سِ] (اِخ) خوارزمشاه. ابن محمد ملقب به قطب الدین یا علاءالدین(1) ابن نوشتکین. سیمین خوارزمشاه. و او استقلال خود را اعلام کرد ولی در سال 533 ه . ق. مغلوب سلطان سنجر شد و بار دیگر طغیان کرد و خود را پادشاه خواند و قلمرو خود را تا حدود...
اتسز
[اَ سِ] (اِخ) علاءالدین. رجوع به اتسز خوارزمشاه شود.