جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اتساع: (تعداد کل: 3)
اتساع
[اِ] (ع مص) نُه شدن. (تاج المصادر). نُه تن شدن. || خداوند شترانی شدن که نه روز یک بار به آب شوند. || نهم به آب آمدن اشتر. (تاج المصادر).
اتساع
[اِتْ تِ] (ع مص) فراخ شدن. (تاج المصادر بیهقی). گشاد شدن (در تداول عامه). || فراخی. فراخا. گشادگی. سعه. وسع. وسعت. توسیع. فسحت. گنجایش: عرصهء غزنه در اتساع بنیان و استحکام ارکان از جملگی بلاد عالم درگذشت. (ترجمهء تاریخ یمینی). بعرصه ای از آن حدود که اتساعی داشت لشکر را...
اتساع
[اَ] (ع اِ) جِ تُسْع.