اتساع
[اِتْ تِ] (ع مص) فراخ شدن. (تاج المصادر بیهقی). گشاد شدن (در تداول عامه). || فراخی. فراخا. گشادگی. سعه. وسع. وسعت. توسیع. فسحت. گنجایش: عرصهء غزنه در اتساع بنیان و استحکام ارکان از جملگی بلاد عالم درگذشت. (ترجمهء تاریخ یمینی). بعرصه ای از آن حدود که اتساعی داشت لشکر را عرض بازداد و صفها بیاراست. (ترجمهء تاریخ یمینی). || مقدرت. نضرت. نضارت. || کثرت مال. ملک. مکنت. ثروت. وفره. دولت.
- اتساع پیدا کردن؛ متسع شدن. پهن شدن. عریض شدن.
- اتساع حدقه؛(1) گشادگی ثقبهء عنبیه بیش از حدّ طبیعی (اصطلاح کحالی).
- اتساع دادن؛ پهن گستردن. عرض دادن. عریض کردن. انبساط دادن.
- اتساع داشتن؛ گنجیدن.
ترکیب های دیگر:
- اتساع شعب قصبه(2) (اصطلاح طب).؛ اتساع عروق(3) (اصطلاح طب). اتساع قلب(4)(اصطلاح طب). اتساع معده (اصطلاح طب).
(1) - Mydriase (Dilatation de la pupille).
(2) - Dilatation du Caur
(Cardiectasie).
(3) - Bronchectasie.
(4) - Angiectasie.
- اتساع پیدا کردن؛ متسع شدن. پهن شدن. عریض شدن.
- اتساع حدقه؛(1) گشادگی ثقبهء عنبیه بیش از حدّ طبیعی (اصطلاح کحالی).
- اتساع دادن؛ پهن گستردن. عرض دادن. عریض کردن. انبساط دادن.
- اتساع داشتن؛ گنجیدن.
ترکیب های دیگر:
- اتساع شعب قصبه(2) (اصطلاح طب).؛ اتساع عروق(3) (اصطلاح طب). اتساع قلب(4)(اصطلاح طب). اتساع معده (اصطلاح طب).
(1) - Mydriase (Dilatation de la pupille).
(2) - Dilatation du Caur
(Cardiectasie).
(3) - Bronchectasie.
(4) - Angiectasie.