جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوطالب: (تعداد کل: 57)
ابوطالب
[اَ لِ] (ع اِ مرکب) اسپ. فرس. (المزهر).
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) تابعی است. او از ابی هریره و از او یحیی بن ابی کثیر روایت کند.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) او از طالوت و از او نضربن اسماعیل روایت کند.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) تابعی است. او از ابی ذر و وی از رسول صلوات الله علیه روایت کرده است.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) ابجر. عبیدالله یا محمد بن قاسم. مغنّی مشهور. او از غیر نژاد عرب بود و روئی خوش و آوازی دلکش داشت و در مکّه میزیست. به سالی که ولیدبن هشام خلیفهء اموی بزیارت خانه شد شیفتهء او گشت و ویرا با خود بدمشق برد.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) ابن بقیّهء نحوی. رجوع به ابن بقیه ابوطالب احمد... شود.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) ابن طاهر. کاتب سلطان محمود غزنوی است و شاید پسر طاهر مستوفی دیوان محمود که بزمان مودود پس از عزل احمدبن عبدالصمد دوماه وزارت رانده است:
خواجهء سید ابوطالب طاهر که بدوست
دل سلطان و دل خواجه و دلهای حشم...
که نه بیهوده مر او را ملک روی زمین
مملکت زیر...
خواجهء سید ابوطالب طاهر که بدوست
دل سلطان و دل خواجه و دلهای حشم...
که نه بیهوده مر او را ملک روی زمین
مملکت زیر...
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) ابن عبدالمطلب بن هاشم بن عبدمناف عم رسول صلوات الله علیه پدر امجد امیرالمؤمنین علی علیه السلام. نام آن حضرت عمران و بقولی عبد مناف است و اوّلی مشهورتر است و از اینرو حضرت امیر مؤمنان را علی عمرانی خوانند. رسول صلوات الله علیه پس از وفات...
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) ابن غیلان بزاز. محدّث است.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) احمدبن بکر عبدی. رجوع به احمد ... شود.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) احمدبن الحسین بن علی بن احمدبن محمد بن عبدالملک الزیات. مصاحب و راوی کتب ابن وحشیّه از معزّمین بطریقهء محموده و معاصر ابن الندیم محمد بن اسحاق صاحب الفهرست بوده است. (از ابن الندیم).
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) اسماعیل بن حسین بن محمد بن حسین بن احمدبن محمد. رجوع به اسماعیل... شود.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) تاج الدین فارسی شیرازی. او پس از عزل مؤیدالدین مرزبان بسعی اتابک بوزابه، به وزارت مسعودبن محمد سلجوقی (527 - 547 ه . ق.) رسید لکن چون عقل و کیاستی وافی نداشت پس از قتل بوزابه معزول و به شیراز بازگشت. رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 214...
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) تبانی. در تاریخ بیهقی (چ ادیب ص 194) به اشتباه ابوطالب آمده و به نظر می رسد ابوطاهر صحیح است.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) ثابت بن حسین بن شراعه. رجوع به ثابت... شود.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) خلافی محمودبن علی بن ابی طالب بن عبدالله بن ابی الرجاء اصفهانی. (قاضی...). فقه نزد محمد بن یحیی شهید فرا گرفت. و درعلم خلاف مرتبتی بلند یافت و در آن صاحب طریقهء خاص گشت و تألیف او بنام التعلیقه شاهد فضل و تحقیق اوست. وفات او به...
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) رستم بن علی ملقب بمجدالملّه و کهف الامه. رجوع به رستم... شود.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) رکن الدین طغرل بیک برادر چغری بیک. رجوع به محمد بن میکائیل بن سلجوق... شود.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) سبی. از مردم سبیّه دهی به رمَلَه. محدّث است.
ابوطالب
[اَ لِ] (اِخ) سعدبن محمد بن علی ازدی معروف به وحید. رجوع بسعد... شود.