جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آویختن: (تعداد کل: 1)
آویختن
[تَ] (مص) آویزان کردن از. آویزان شدن به. تعلیق. متعلق شدن. آونگ کردن. آونگ شدن. استرسال. دروا شدن. دروا کردن. اندروا شدن. اندروا کردن. دلنگان کردن :
که طغرل بشاخی درآویخته ست
کنون بازدارش بگیرد بدست.فردوسی.
که خون چنان خسروی ریختی
همی کوه در گردن آویختی.فردوسی.
سیاوش نشست از بر تخت عاج
بیاویخت او از بر...
که طغرل بشاخی درآویخته ست
کنون بازدارش بگیرد بدست.فردوسی.
که خون چنان خسروی ریختی
همی کوه در گردن آویختی.فردوسی.
سیاوش نشست از بر تخت عاج
بیاویخت او از بر...