جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آمده: (تعداد کل: 2)
آمده
[مَ دَ / دِ] (ن مف / نف، اِ) رسیده. وارد. واقع. حادث. کائن :
زآمده شادمان نباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد.رودکی.
خوارزمشاه اسب بخواست و بجهد برنشست اسب تندی کرد از قضای آمده بیفتاد هم بر جانب افکار و دستش بشکست. (تاریخ بیهقی). || بدیهه. لطیفه. چربک. نادره :
بارها درشدی...
زآمده شادمان نباید بود
وز گذشته نکرد باید یاد.رودکی.
خوارزمشاه اسب بخواست و بجهد برنشست اسب تندی کرد از قضای آمده بیفتاد هم بر جانب افکار و دستش بشکست. (تاریخ بیهقی). || بدیهه. لطیفه. چربک. نادره :
بارها درشدی...
آمده
[مَ دَ / دِ] (اِ) در اصطلاح بنایان، قسمی گچ روان کردهء گشاده و تُنُک یعنی بسیارآب و کم مایه، برای سفید کردن ظاهر بناء چون دیوار و سقف. و بنّایان قُم آن را لایه گویند.