جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه آله: (تعداد کل: 4)
آله
[لَ / لِ] (پسوند) اله. در ترشاله، تفاله، چاله، چغاله، درغاله، دنباله، سکاله، کشاله، کلاله، کنغاله، کنگاله، گاله و مچاله مانند آل (ال) علامت نسبت و گاهی ادات تشبیه است(1). رجوع به آل شود.
(1) - ترشاله؛ برگهء زردآلوی خشک. تفاله؛ ثِفل بِهْ و سیب و چیزهای مانند آن که پس...
(1) - ترشاله؛ برگهء زردآلوی خشک. تفاله؛ ثِفل بِهْ و سیب و چیزهای مانند آن که پس...
آله
[لَ / لِ] (اِ) آلک. سنبل الطیب.
آله
[لُهْ] (اِ) عقاب. (مهذب الاسماء). خداریه. شقواء. ابوالهیثم. بوالهیثم. دال من. ججا. زمج. و کلمهء اَلَموت را گویند در اصل مرکب از آله به معنی عقاب و آموت آشیان است.
آله
[لَ] (ع اِ) آلت :
یکی اسب ترکی بیاورد پیش
بر آن اسب آله ز اندازه بیش.فردوسی.
|| نیزهء سخت کوتاه. نیم نیزه. و رجوع به آلت شود.
یکی اسب ترکی بیاورد پیش
بر آن اسب آله ز اندازه بیش.فردوسی.
|| نیزهء سخت کوتاه. نیم نیزه. و رجوع به آلت شود.