[رَ دَ / دِ] (ن مف / نف) آسوده. مستریح. ساکن. بی حرکت. ساکت. خفته. خوابیده. آرام. آرام گرفته. مقابل جنبان و جنبنده :
از ما رها شدی دگری را رهی شدی
از ما رمیده با دگری آرمیده ای.
شهرهء آفاق (از صحاح الفرس).
ز کارآگهان آنکه بد رهنمای
بیامد به نزدیک پرده سرای
بجائی غو...