آرمیده

معنی آرمیده
[رَ دَ / دِ] (ن مف / نف) آسوده. مستریح. ساکن. بی حرکت. ساکت. خفته. خوابیده. آرام. آرام گرفته. مقابل جنبان و جنبنده :
از ما رها شدی دگری را رهی شدی
از ما رمیده با دگری آرمیده ای.
شهرهء آفاق (از صحاح الفرس).
ز کارآگهان آنکه بد رهنمای
بیامد به نزدیک پرده سرای
بجائی غو پاسبانی ندید
جز از آرمیده جهانی ندید.فردوسی.
محرّک نخستین، جنبنده نشاید وزبهر این او را آرمیده کردند... و گروهی جسم نهادند آرمیدهء بی کرانه. (التفهیم).
یکی بین آرمیده در غنا غرق
یکی پویان و سرگشته ز افلاس.سنائی.
صدف حیران بدریا در دوان آهو بصحرا در
رمیده و آرمیده هر دو در دریا و در هامون.
سنائی.
-آرمیده خواندن؛ همواره خواندن. ترتیل.
اشتراک‌گذاری
ایران من

به امید روزی که هیچ شعری از جنگ نگوید.

قافیه‌یاب برای اندروید

 

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از فروشگاه‌های زیر از این پروژه حمایت کنید:

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.