جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه خالد: (تعداد کل: 286)
خالد
[لِ] (اِخ) ابن قاسم المدائنی، مکنی به ابوالهیثم وی از لیث بن سعد و جز او حدیث میکند مؤمل بن اهاب میگوید: از یحیی بن را داخل میکرد « سالم » حسان شنیدم که میگفت: خالد المدائنی در احادیث منقولهء لیث آنچه از ازهری از ابن عمر روایت شده بود...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن قاسم بن یزید کوفی، مکنی به ابوالهیثم از تابعان است رجوع به ابوالهیثم خالد شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن قضاء وی تابعی است و حدیث مرسلی دارد علی بن سعید عسکری از طریق حمادبن زید از هشام بن حسان از محمد بن سیرین از خالدبن قضاء می آورد که خالد گفت: از پیغمبر پرسیدند چه کس نیکوقرائت است؟ گفت: آنکه چون قرائتش را ( شنیدی او...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن قطن از وی مصعب بن قیس حدیث میکند ولی مجهول است ابن حبان در ترجمهء خالدبن عبدالرحمان الخراسانی ( میگوید: کسی که او را خالدبن القاسم گمان برده است اشتباه کرده است (از لسان المیزان ج 2 ص 384.
خالد
( [لِ] (اِخ) ابن قیس بن عرفطه مجهول است و بخاری گوید: حدیث او صحیح نیست (از لسان المیزان ج 2 ص 384.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن قیس بن مالک بن العجلان بن مالک بن عامربن بیاضه الانصاری الخزرجی البیاضی ابن اسحاق او را در زمرهء کسانی حضور داشته اند ابن حبان گفت: او در وقعهء بدر سخت جنگید ولی موسی « احد » و « بدر » و « عقبه » دانسته است...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن قیس بن مضلل، مردی از قوم بنی اسد است (از منتهی الارب).
خالد
( نام برده اند (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 96 « مؤلفه قلوبهم » [لِ] (اِخ) ابن قیس سهمی او را از زمرهء.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن کثیر متوفی به سال 140 ه ق از موالی تمیم است وی مدتها بر قهستان فارس ولایت کرد تا آنکه عبدالجباربن عبدالرحمان عامل خراسان شد و وی را در جملهء عده ای که متهم به دعوت برای طالبین بودند کشت (از اعلام زرکلی ج 1 (...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن کعب بن عمروبن عوف بن عمروبن غنم بن مازن بن النجار الانصاری المازنی وی را کلبی و عدوی نام برده اند و از ( کسانی است که در وقعهء بئرمعونه شربت شهادت نوشید (از الاصابه قسم 1 ج 1 ص 96.
خالد
ولیدبن مسلم از عنبسه بن « ان الله اکرم امتی بالالویه » : [لِ] (اِخ) ابن کلاب وی از انس روایت دارد او را حدیث منکری است عبدالرحمان از او روایت کرده ولی ازدی آن را ترک نموده است عقیلی حدیث او را غیرمحفوظ و بی اصل میداند (از لسان...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن کلثوم یکی از عالمان به احوال شعرا و اهل ادب عرب است خالدبن کلثوم به روایت احمدبن ابی طاهر از ابی الحسن طوسی از اسماعیل بن عبید، گفت: ذوالرمه در شعر صاحب تشبیب بر زنان و اوصاف و بکاء بر دیار است و آنگاه که به مدح...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن کیسان وی از ربیع بنت معوذ روایت میکند بخاری میگوید: در حدیث او نظر است بعضی ها در اسم او راه خطا است ذکوان گفته اند! صاحب لسان المیزان میگوید: بخاری در کتاب خود بنام تاریخ برای « ابن ذکوان » پیموده اند و او را که...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن لحلاح در اینکه آیا او را صحابت دست داده نظر است از او حدیثی حسن است و آن را ابن عجلان از زرعه بن ( ابراهیم از او نقل میکند ابوحاتم روایت او را از طریق عمر مرسل میداند (از الاصابه قسم 4 ج 1 ص 157.
خالد
[لِ] ((اِخ) ابن مالک بن ربعی بن سلمی بن جندل بن نهشل بن دارم بن مالک بن حنظله بن مالک بن زید مناه بن تمیم التمیمی 94 ) نازل شده است / قرآن 4 ) « ان الذین ینادونک من وراء الحجرات » : النهشلی این خالد در وفد کسانی...
خالد
[لِ] (اِخ) ابن مجدوح رجوع به خالدبن مفدوح شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن مِحجَن، یکی از عربان است عبدالله بن المدائنی گفت: من و خالدبن محجن در نزد ابوالعتاهیه حاضر بودیم و پسر او برای پدر شعری خواند ابوالعتاهیه او را منع از آن کرد و گفت: شعر طبع رقیق لازم دارد و تو واجد آن نیستی و بهتر همان...
خالد
( [لِ] (اِخ) ابن محمد وی از ام سلمه (رض) روایت میکند (از لسان المیزان ج 2 ص 385.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن محمد انصاری بصری، مکنی به ابوالرجال وی تابعی است رجوع به ابوالرجال خالد شود.
خالد
[لِ] (اِخ) ابن محمد بن زهیربن ابی امیه بن مغیره مخزومی بخاری حدیث او را مستقیم نمیداند معاذبن معاذ می گوید: صالح بن ابی الاخضر برای ما حدیث کرد که خالد از کنیزکی که در خاندانش بود و او از جده اش برای من حدیث کرد که: حسن بن علی...