جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی سعیدبن جلال الدین میرانشاه بن تیمور. از تیموریان ماوراءالنهر. از 872 تا 899 ه . ق. و او پسر بزرگتر سلطان سعید، میرزا سلطان ابوسعید بود و در بلدهء فاخرهء سمرقند سلطنت میکرد و در غرهء ذیقعدهء سنهء تسع و تسعین و ثمانمائه (899 ه...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی سعید علائی. احمدبن علی بن حجر الهیثمی العسقلانی از او روایت دارد. رجوع به روضات الجنات ص94 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی سعید میبدی مکنی به ابوالفضل و ملقب به رشیدالدین. او راست: کشف الاسرار. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی سعید نبسهء (؟) جلال الدین امیرانشاه بن تیمور. پس از آنکه بسال 873 ه . ق. اوزون حسن، ابوسعید را بکشت، احمد در سمرقند جانشین پدر شد و 27 سال در ماوراءالنهر حکم راند و در 899 ه . ق. درگذشت.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی سلمه. کاتب عباس(1). بعربی شعر می گفته و دیوان او پنجاه ورقه است. (ابن الندیم).
(1) - ن ل: عیّاش.
(1) - ن ل: عیّاش.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی سهل الحلوانی. [ احمدبن محمد ] ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از او روایت کند.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی شجاع بویه بن فناخسرو. رجوع به معزالدوله ابوالحسین احمد... و رجوع به احمدبن بویه... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی الضیاء محمد قرشی عدوی مالکی مکنی به ابوالبقاء. او راست: المستند فی مختصر المسند. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طالب بن نعمه. متوفی به سال 730 ه . ق. بسن صدواندسالگی.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طاهر. افسانه ها از زبان حیوانات می کرده است. (ابن الندیم).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طاهر. رجوع به ابن ابی طاهر شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طاهر الاسفراینی مکنی به ابوحامد. امام اصحاب حدیث به بغداد. و ثعالبی در یتیمه ذکر او آورده و گوید: و هو صدر فقهاء البغداد. و انه بلغ من الفقه و التدریس مبلغاً تشیر الیه الانامل و تثنی علیه الخناصر... و من هو من افراد هذه...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طاهر طیفور مروروذی مکنی به ابوالفضل. یاقوت گوید: او یکی از بلغاء شعراء و از روات صاحب فهم و مشارالیه در علم است. و اوست مؤلف تاریخ بغداد در اخبار خلفاء و وزراء و حوادث روزگار آنان که به سال 280 ه . ق. درگذشت...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طاهر. ابوعبیدالله محمد بن عمران المرزبانی در الموشح از وی روایت کند. (الموشح چ مصر ص37، 40، 51، 73، 106، 108، 109، 111، 112، 176، 192، 259، 264، 275، 279، 282، 284، 286، 288، 303، 333، 336، 337، 339، 351).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی طاهربن محمد بن ابی طاهر. رجوع به ابوحامد اسفراینی و رجوع به احمدبن ابی طاهر الاسفراینی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی الطیب ابوسلیمان. تابعی است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی عاصم. رجوع به احمدبن عمرو شیبانی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی العافیه (شیخ الشیوخ...). از مردم ژنده قلعه ای از تاکرتی به اندلس.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی عبدالله مکنی به ابوجعفر. رجوع به احمد ابوجعفربن ابی عبدالله شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابن ابی عبدالله بن محمد بن خالدبن عبدالرحمان بن محمد بن علی قمی کوفی مکنی به ابوجعفر و معروف به برقی. از روات فقهاء شیعه. اصل او از کوفه است و یوسف بن عمر الثقفی والی عراق از دست هشام بن عبدالملک جد او محمد بن علی...