جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه تاج الدین: (تعداد کل: 206)
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن احمدبن عبدالمحسن الحسینی العراقی الشریف محدث اسکندریه. ابوالحسن قطیفی و گروهی روایت کرده اند که وی در علم حدیث متفرد بود و از عراق به اسکندریه رفت و در ذی الحجهء سال 704 ه . ق. بدانجا درگذشت و 76 سال عمر کرد (از حسن...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن انجب خازن بغدادی. رجوع به علی... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن حسین سنی بغدادی. رجوع به علی بن... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن سنجربن سباک. رجوع به علی... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن عبدالکافی سبکی پدر تاج الدین سبکی. رجوع به سبکی و تاج الدین سبکی شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن عبدالله تبریزی. رجوع به تاج الدین ابومحمدعلی بن عبدالله... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن کمال الدین ابوالعباس احمدبن علی القسطلانی. پدرش فقیه مالکی و از زهاد بود. در «عبر» آمده است که تاج الدین مفتی و مدرس بود و از زاهربن رسم و یونس الهاشمی سماع حدیث کرده و ولایت مشایخ کاملیه را عهده دار بوده است و در...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی بن محمد بن دریهم موصلی. رجوع به علی... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) (پهلوان...) علی شاه، از بزرگان لشکر امیر مبارزالدین پدر شاه شجاع:... در یکی از جنگها با این قبایل (هزاره و اوغانی) نزدیک بود که امیر مبارزالدین محمد بهلاکت برسد باین معنی که اسبش بواسطهء زخم های پیاپی از کار ماند و خودش هم زخمی شده و بجویی...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علیشاه بن تکش خوارزمشاه. عطاملک جوینی آرد:... فی الجمله سلطان بعد از استخلاص آن قلعه [ الموت ] و تسکین نایرهء فتنه در عراق پسر خود تاج الدین علیشاه را ممکن کرد و اقامت او در اصفهان تعیین و خود بر عزیمت انصراف عنان بر صوب خوارزم...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) (خواجه...) علیشاه تبریزی. رجوع به تاج الدین علیشاه جیلانی شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علیشاه جیلان تبریزی. رجوع به تاج الدین علیشاه جیلانی شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) (خواجه...) علیشاه جیلانی وزیر سلطان محمد خدا بنده که در سال 711 ه . ق. پس از قتل خواجه سعدالدین وزیر وزارت اولجایتو را یافت. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده نام او را گاهی خواجه تاج الدین جیلان تبریزی و گاهی خواجه تاج الدین علیشاه آورده. رجوع...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) علی کومیار عقیلی، از بزرگان دربار اتابک افراسیاب امیر لرستان بود وبدست وی کشته شد. حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده در ترجمهء احوال اتابک افراسیاب آرد:... افراسیاب از گریز پشیمان شد و به مطاوعت در آمد امیر طولدای او را با خود به بندگی کیخاتون خان برد...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) عمر بن علی فاکهی (فاکهانی). رجوع به تاج الدین فاکهانی و رجوع به عمر... شود.
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) عمر بن علی فقهی. یکی از مؤلفان است وی بسال 751 ه . ق. درگذشت. (قاموس الاعلام ترکی).
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) عمر بن مسعودبن احمد، صدرالشریعه برهان الاسلام از معاصران عوفی بود و عوفی در خدمت تاج الدین تعلم می کرد، و در لباب الالباب در ترجمهء احوال وی آرد: الصدر الکبیر برهان الاسلام تاج المله والدین عمر بن مسعود احمد رحمه الله آسمان مجد و آفتاب احسان...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) عم زادهء بلخی. در فهرست کتابخانهء مدرسهء سپهسالار بنقل از یک دیوان کهنسال انوری چنین آمده است:
... انوری دست بدان مال دراز کرد و پای در خرابات نهاد و بمدت اندک آن میراث بشراب و شاهد آخر رسانید چون مفلس شد هیچ نماند شعر و شیوهء مدح...
... انوری دست بدان مال دراز کرد و پای در خرابات نهاد و بمدت اندک آن میراث بشراب و شاهد آخر رسانید چون مفلس شد هیچ نماند شعر و شیوهء مدح...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) فارسی. هدایت در مجمع الفصحا در ترجمهء احوال او آرد: تاج الدین فارسی از مردم زیر است و از افاضل حکما است ساکن دهلی بوده و دبیری سلطان شمس الدین دهلوی را می فرموده از متقدمین است. از اشعار او منتخب می شود:
چه زلف است آن ببین...
چه زلف است آن ببین...
تاج الدین
[جُدْ دی] (اِخ) فاکهانی عمر بن علی بن سالم اللخمی الاسکندری، فقیه بوده و در علوم تفنن می کرد. مردی صالح بود و با بسیاری از اولیاء همنشینی داشت و به آداب آنان متخلق گردید. او راست: شرح عمده و شرح الاربعین النوویه و غیره. وی بسال 654 ه ....