جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه داود: (تعداد کل: 158)
داود
( [وو] (اِخ) ابن عمر محدث است و از عبدالجباربن الورد روایت دارد (تاریخ الخلفاء ص 39.
داود
[وو] (اِخ) ابن عمرالبصیر (شیخ) مشهور به داود انطاکی یا ضریر انطاکی یا داود ضریر یا داود انطاکی اکمه طبیب نزیل مصر از مشاهیر پزشکان و حکماست 950 ه ق در انطاکیه زاده شد و علوم ریاضی و طبیعی و فن پزشکی و زبان یونانی را بیاموخت و آنگاه...
داود
« کشف البلاغه » : [وو] (اِخ) ابن عمر بن سلیمان فارسی او راست.
داود
( [وو] (اِخ) ابن عمر بن هبیره ابن المقفع فرزانهء نامی در آغاز دبیر وی بوده است برای امور کرمان (الورزاء و الکتاب ص 75.
داود
[وو] (اِخ) ابن عمر شاذلی مکنی به ابوسلیمان نزیل اسکندریه متوفی به سال 732 ه ق او راست: الرساله المرضیه فی شرح دعاء الشاذلیه و شرح تلقین قاضی عبدالوهاب بن علی بغدادی.
داود
( [وو] (اِخ) ابن عمرو تابعی است و محدث (المصاحف ص 52.
داود
( [وو] (اِخ) ابن عمروالضبی محدث است و از احمد حنبل روایت دارد (مناقب الامام احمدبن حنبل ص 85.
داود
( [وو] (اِخ) ابن عمروبن سعید از کتاب دیوان رسائل بعهد هشام بن عبدالملک خلیفهء اموی است (از الوزراء و الکتاب ص 41.
داود
[وو] (اِخ) ابن عیسی بن سلیمان غازی همان کسی است که علی بن موسی الرضا(ع) امام هشتم شیعیان در قزوین بسرای او فرود آمده است و فرزند دو سالهء وی آنجا درگذشته و مشهد وی معروفست (تاریخ گزیده چ اروپا ص 836 ) مشهد این پسر بنام مزار شاهزاده حسین...
داود
( [وو] (اِخ) ابن عیسی بن فلیته از شرفاء مکه است (حبیب السیر چ کتابخانهء خیام ج 2 ص 599.
داود
[وو] (اِخ) ابن عیسی بن محمد بن ابی هاشم امیر مکه بوده و امارت میان او و برادرش مکثر دست بدست میگشته و گاه این و گاه ( آن امیر بوده است داود بمکه درگذشته است (الاعلام زرکلی ج 1 ص 305.
داود
[وو] (اِخ) ابن فرقد از مشایخ شیعه و راوی فقه از ائمه است (از الفهرست ابن الندیم).
داود
[وو] (اِخ) ابن قاسم بن عبیداللهبن طاهر مکنی به ابوهاشم شریف مدینه است و نسب این سلسله به ابوالقاسم طاهربن یحیی السایربن حسن بن جعفر الحجه بن عبیدالله الاعرج بن حسین الاصغربن علی زین العابدین بن حسین بن علی بن ابیطالب علیه السلام میرسد و اول کسی از آنان که...
داود
[وو] (اِخ) ابن قطب الدین عیسی بن فلیته از شرفاء مکه یا حرمان شریفان (مکه و مدینه) است و بقول امام یافعی در 585 ه ق ( درگذشته است (حبیب السیر چ کتابخانهء خیام ج 2 ص 599.
داود
[وو] (اِخ) ابن قیس الفراء مکنی به ابوسلیمان تابعی است.
داود
( [وو] (اِخ) ابن قیس محدث است و از عبدالله بن رافع روایت دارد (المصاحف ص 87 و 88.
داود
[وو] (اِخ) ابن کزازالباهلی والی هرات است از جانب منصور خلیفه در حدود 150 ه ق (روضات الجنات فی اوصاف مدینه هرات ( ج 1 ص 381 و ج 2 ص 49.
داود
[وو] (اِخ) ابن کوره رجوع به ابن کوره شود.
داود
[وو] (اِخ) ابن متی بن ابوالمعین بن ابی فانه مکنی به ابوسلیمان از پزشکان قرن پنجم ه ق است و معاصر است با خلفای علویین مصر و در کیش نصاری بوده و بر طب و احکام وی در نجوم اعتمادی کامل داشته اند مولدش بیت المقدس بوده است و...
داود
[وو] (اِخ) ابن محمد القارصی القرصی الحنفی او راست: شرح علی اصول الحدیث للبرکوی چ مصر شرح الامثله (صرف) (معجم المطبوعات).