جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عبدالله: (تعداد کل: 251)
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن زیدبن عاصم بن کعب البخاری الانصاری. صحابی و از مردم مدینه است. مردی شجاع بود مسیلمه الکذاب را بکشت. او را در الصحیحین 48 حدیث است. وی به سال 63 ه . ق. در وقعهء حره به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن زیدبن عمرو الجرمی. از مردم بصره و عالم به قضاء و احکام و از رجال حدیث و ثقه بود. وی به سال 104 ه . ق. به شام درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعدبن ابی جمره الازدی الاندلسی. از علماء حدیث است. از تألیفات او است: جمع النهایه مختصر صحیح بخاری که به مختصر ابن ابی جمره مشهور است. بهجه النفوس در شرح مختصر المراثی الحسان، در حدیث. وی به سال 695 ه . ق. به مصر درگذشت....
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعدبن ابی سرح. از بنی عامر و فاتح افریقاست و در لشکری که حسن و حسین فرزندان علی (ع) و عبدالله بن عباس و عقبه بن نافع در آن بودند به افریقا رفت و طرابلس غرب تا طنجه را فتح کرد و سراسر افریقا را...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعدبن نفیل الازدی. از مردم ازدشنوءه و از رؤسای کوفه است با سلیمان بن صرد به خونخواهی حسین (ع) برخاست و با بنی امیه جنگ کرد. و به سال 65 ه . ق. به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعودبن عبدالعزیزبن محمد. رجوع به ابن سعود عبدالله بن سعود و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعیدبن حصین الکندی الکوفی، مکنی به ابوسعید. محدث کوفه بود. او را تفسیر و تصانیفی است. وی به سال 257 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعیدبن سعدبن زیدبن محسن. از اشراف مکه بود بعد از مرگ پدر به سال 1129 ه . ق. امارت مکه یافت. مدت یکسال و سه ماه حکومت کرد سپس او را عزل کردند و به یمن رفت و تا سال 1136 ه . ق. بدانجا...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعیدبن عبدالله باقشیر. فقیه، متأدب و از علماء مکه بود. او را نظمی است. همهء کتابهای او شروح و حواشی و مختصرات است، از جمله: اختصار نظم عقیده اللقانی. اختصار تصریف الزنجانی. نظم الحکم و شرح آن. وی به سال 1076 ه . ق. درگذشت....
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سعیدبن مهدی الخوافی، مکنی به ابومنصور خوافی. وی کاتب و فرضی و محاسب بود و او را نظمی است. از تألیفات اوست: خلق الانسان. رجمه العفریت، که رد بر معری است. وی به سال 480 ه . ق. به بغداد درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سلام بن الحارث الاسرائیلی. صحابی است، هنگامی که حضرت رسول به مدینه رفت اسلام آورد و در شأن اوست آیهء «... شهد شاهد من بنی اسرائیل» (قرآن 46/10). و آیهء «من عنده علم الکتاب». (قرآن 13/43). وی با عمر در فتح بیت المقدس و جابیه...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سلیمان بن اشعث الازدی السجستانی معروف به ابن ابی داود. رجوع به ابن ابی داود ابوبکربن سلیمان و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سلیمان بن داود، مکنی به ابومحمد و معروف به ابن حوط الله. رجوع به ابن حوط الله ابومحمد عبدالله شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سلیمان بن داود الاندی. قاضی، فقیه، اصولی و حافظ حدیث و مایل به اجتهاد بود. تولد او به سال 549 در «انده» از بلاد اندلس بود. قضاوت اشبیلیه و قرطبه و مرسیه و دیگر شهرها یافت و کتابها تصنیف کرد. به سال 612 ه ....
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن سلیمان بن وهب الکاتب. از وزراء عباسی و از بزرگان آن دولت بود. 10 سال وزارت المعتضد بالله را یافت. تولد او به سال 226 ه . ق. است و در 288 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن شداد. رجوع به ابن شداد عزالدین ابوعبدالله و نیز به الاعلام زرکلی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن شهاب حسین یزدی الشهابادی. رجوع به عبدالله بن حسین یزدی شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن صالح بن جمعه بن شعبان السماهیجی البحرانی. از فقها و ادبا بود. از تألیفات او است. جواهر البحرین فی احکام الثقلین. الصحیفه العلویه. مصائب الشهداء و مناقب السعداء در پنج مجلد. ریاض الجنان المشحون باللؤلؤ والمرجان، که به روش و سبک کشکول شیخ بهایی نوشته....
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن صفوان بن امیه بن خلف. مردی شجاع و از اصحاب ابن زبیر بود و حجاج بن یوسف با وی جنگ کرد. وی به سال 73 ه . ق. در روزی که ابن زبیر به قتل رسید کشته شد. حجاج سر او را نزد عبدالملک بن...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن صفوان الجمحی. در روزگار منصور عباسی امارت مدینه یافت و به سال 160 ه . ق. به مدینه درگذشت. (از الاعلام زرکلی).