جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه محمد: (تعداد کل: 694)
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن میکال... رجوع به طغرل بیک محمد بن میکال بن سلجوق و ابوطالب محمد بن میکال و وفیات الاعیان ج5 صص63 - 68 چ بیروت شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن ناصربن محمد، مکنی به ابوالفضل بغدادی و معروف به سلامی حافظ ادیب. ادب را از خطیب تبریزی ابوزکریا فراگرفت و دارای خطی بسیار نیکو بود. بسیاری از ائمه از او روایت کرده اند و از جملهء آنان ابوالفرج بن الجوزی است و سمعانی نام او...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن نجار... رجوع به ابن نجار ابوالحسین محمد بن جعفر و اعلام زرکلی ج3 ص878 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن نصرالدین بن نصر... بن عنین. رجوع به ابن عنین شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن نعمان رجوع به شیخ مفید محمد بن نعمان شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن نقطه... رجوع به ابن نقطه ابوبکر محمد بن عبدالغنی و نیز رجوع به وفیات الاعیان ج4 صص392 - 393 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن نقیب... رجوع به ابن نقیب جمال الدین ابوعبدالله محمد و الاعلام زرکلی ج3 ص902 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن واصل... رجوع به ابن واصل محمد بن سالم و الاعلام زرکلی ج3 ص898 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن وراق... از فرزندان مصعب بن الزبیر از قبیلهء عبدالعزی است. (از صبح الاعشی ج 1 ص357).
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن ورقاء. رجوع به ابن ورقاء اودنی ابوبکر محمد بن عبدالله بن محمد... و وفیات الاعیان چ بیروت ج4 ص209 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن ولید... رجوع به ابن زندقه ابوبکر محمد بن ولید... و وفیات الاعیان چ بیروت ج4 صص262 - 265 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هارون. رجوع به امین محمد بن هارون الرشید شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هارون وراق. رجوع به ابوعیسی محمد بن هارون شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هانی بن محمد... ازدی اندلسی. رجوع به ابن هانی ابوالقاسم (یا ابوالحسن) ... و وفیات الاعیان چ بیروت ج4 صص421 - 424 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هباریه. رجوع به ابن هباریه شریف، ابویعلی محمد بن محمد بن صالح هاشمی عباسی. و رجوع به ابویعلی و شریف ابوعلی و وفیات الاعیان ج4 صص453 - 457 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هذیل. رجوع به ابوالهذیل محمد بن هذیل معروف به علاف و وفیات الاعیان ج4 صص265 - 267 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هشام بن عوف تمیمی شیبانی سعدی لغوی. رجوع به ابن هشام ابومحلم محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن همام الدین سیواسی. رجوع به ابن همام کمال الدین... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هندوشاه بن سنجر عبدالله صاحبی نخجوانی. منشی پسر هندوشاه مؤلف تجارب السلف. او راست دستورالکاتب فی تعیین المراتب که در عهد سلطان اویس بهادرخان (757 - 776 ه . ق.) تألیف کرده و کتابی در لغت دارد به نام صحاح الفرس که در 727 ه...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن هیثم... رجوع به ابن هیثم ابوعلی(1) و الاعلام زرکلی ج 3 ص884 شود.
(1) - نام وی در لغت نامه ذیل ابن هیثم حسن آمده است، اما در الاعلام زرکلی محمد بن حسن ذکر شده.
(1) - نام وی در لغت نامه ذیل ابن هیثم حسن آمده است، اما در الاعلام زرکلی محمد بن حسن ذکر شده.