جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوعبدالله: (تعداد کل: 918)
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن اخمیمی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن استرآبادی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن اسدی. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن العنزی. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن مذحجی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن معروفی بلخی. از شعرای قرن چهارم است. مولد او ببلخ بود. و مداحی ابوالفوارس عبدالملک بن نوح بن نصربن احمد سامانی و امیر بواحمد خلف بن احمد سجزی صفاری می کرد و صحبت رودکی دریافته و او معروفی را بگرویدن به آل...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسن واسطی، مولی بنی شیبان. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حسین یمنی نحوی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حمدان طرائفی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن حمران البصری. از روات حدیث است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن خالد البرقی القمی. رجوع به برقی ابوعبدالله... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن خفیف شیرازی. رجوع به ابوعبدالله اسفکسار و محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن خلف مرابط. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن خلف بن المرزبان. رجوع به ابن المرزبان ابوعبدالله محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن خلف وشنانی. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن خمیس. رجوع به ابن خمیس ابوعبدالله محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن دانیال ادیب. رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن ربیعهء کوفی... رجوع به محمد... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن زکریابن دینار الغلابی. رجوع به غلابی... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) محمد بن زیاد. معروف به ابن الاعرابی. رجوع به ابن اعرابی ابوعبدالله محمد.. و رجوع به محمد... شود.