جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عبدالله: (تعداد کل: 251)
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن بریده بن الحصیب الاسلمی، مکنی به ابوسهل. تولد او به سال 14 ه . ق. است. وی قاضی و از رجال حدیث است. اصل وی از کوفه بود و در بصره سکونت جست. قضاوت مرو یافت و به سال 115 ه . ق. درگذشت. (از...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن بسر المازنی از بنی مازن بن منصور. وی صحابی و از کسانی است که به هر دو قبله نماز گزارد. او آخرین صحابی است که به سال 88 ه . ق. به شام درگذشت. در صحیحین 50 حدیث از او روایت شده است. (از الاعلام...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن بسطام الازدی. وی همراه جنید در نبرد با ترک در نزدیکی سمرقند شرکت کرد و در آن نبرد به سال 112 ه . ق. به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن بشربن عمرو البغدادی. وی سید عبدالقیس و مردی شجاع و فصیح و صاحب رأی بود. قوم خود را برای جنگ با حجاج ثقفی در بصره فراهم آورد و مردم با او بیعت کردند. لیکن عبدالله در جنگ به سال 75 ه . ق. به قتل...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن جبیربن نعمان الانصاری. صحابی است در عقبه و بدر حاضر شد و در جنگ احد امیر تیراندازان بود و در همین جنگ به سال 3 ه . ق. به قتل رسید. (از الاعلام زرکلی و تاریخ الخلفاء ص 75).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن جحش بن ریاب بن یعمر الاسدی. وی صحابی و از کسانی است که در آغاز به اسلام گرویدند. به بلاد حبشه و مدینه مهاجرت کرد. وی از امراء سرایا بود. در جنگ احد به سال 3 ه . ق. کشته شد و با حمزه در...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن جد عان التیمی القرشی. وی رسول اکرم (ص) را قبل از بعثت درک کرد. (از الاعلام زرکلی) (از عیون الاخبار ج 1 ص 335).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن جعفربن ابیطالب بن عبدالمطلب الهاشمی القرشی. وی صحابی است و به سال 1 ه . ق. در حبشه متولد شد. او نخستین مولود مسلمانان در حبشه است. مردی کریم بود و شعراء وی را مدح میگفتند. در جنگ صفین از امیران لشکر علی (ع) بود....
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن جعفربن محمد بن درستویه. رجوع به ابن درستویه ابومحمد و نیز به الاعلام زرکلی و سیرهء عمر بن عبدالعزیز ص 43 و روضات الجنات ص 448 شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن جعفر الکثیری از سلاطین یمن بود و سیرتی پسندیده داشت. به سال 910 ه . ق. در شحر درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حارث بن جزء الزبیدی صحابی است. در بصره اقامت کرد. وی قبل از مرگش نابینا شد و به سال 86 ه . ق. به مصر درگذشت. وی آخرین کس از صحابه است که به مصر درگذشتند. مصریان از وی احادیثی روایت کنند. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حارث بن قیس السهمی القرشی. شاعر و صحابی است. وی را به خاطر شعری که از جملهء آن. «اذا انالم ابرق...» آورده بود مبرق میگفتند. به سال 11 ه . ق. در یمامه و به قولی در طائف کشته شد. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حارث بن نوفل الهاشمی القرشی. از اشراف قوم خویش و مردی پرهیزکار و ظاهر الصلاح بود. ابن زبیر وی را ولایت بصره داد و چون فتنهء ابن اشعث پدید شد. به عمان گریخت و به سال 84 ه . ق. بدانجا درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حجاج. رجوع به ابن یاسمین شود.
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حجاج بن محصن بن جندب المازنی الثعلبی الغطفانی، مکنی به ابوالاقرع. وی شاعر و از سواران نامبردار دولت اموی است و بر عبدالملک بن مروان خروج کرد و به نجده بن عامر الحنفی و سپس به عبدالله بن زبیر پیوست و چون ابن زبیر کشته...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حجاج الازدی. از شجعان صدر اسلام است. به سال 36ه . ق. در جنگ صفین کشته شد. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حسن بن نمی الثانی، از امراء مکه است که به سال 1040 ولایت یافت. و به سال 1041 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حسن بن احمد الانصاری القرطبی المالقی. از حفاظ حدیث و از کتاب و لغویان و شعراء بود. به سال 556 ه . ق. به مالقه متولد شد و در 611 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حسن بن حسن بن علی بن ابیطالب الهاشمی القرشی. تابعی است. نزد عمر بن عبدالعزیز منزلتی داشت. وی به سال 70 ه . ق. متولد شد و در 145 ه . ق. در زندان منصور عباسی درگذشت. (از الاعلام زرکلی) (از تاریخ الخلفاء ص142) (از...
عبدالله
[عَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن حسن صیدلانی. منجم معروف. در هندسه و احکام نجوم و حساب و جبر و مقابله بارع بود. از مؤلفات وی: شرح کتاب جبر محمد بن یونس خوارزمی در جمع و تفریق و ضرب و تقسیم است. تاریخ وفاتش به تحقیق معلوم نیست ولی چون ابن...