جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اصفهانی: (تعداد کل: 79)
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) زواره. از مقدمان لشکر امیر شیخ ابواسحاق بود که بسال 742 ه . ق. بر اصفهان حکومت میکرد. زواره در زمرهء لشکریانی بود که متوجه میبد شدند تا با شاه مظفر به نبرد برخیزند. رجوع به تاریخ گزیده ص646 شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) سعدبن عبدالقاهربن اسعد اصفهانی شیعی. از مشایخ نصیرالدین طوسی بود و در حدود 640 ه . ق. درگذشت. او راست: توجیه السؤالات فی حل الاشکالات. جامع الدلائل و مجمع الفضائل. رشح الوفاء فی شرح الدعاء. (از اسماءالمؤلفین ج1 ستون 205).
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) شرف الدین عبدالمؤمن بن هبه الله اصفهانی یا اصبهانی، معروف به شفروه. در اواسط قرن دهم هجری شهرت یافت. او راست: اطباق الذهب در مواعظ و خطب که به شیوهء اطواق الذهب زمخشری تألیف شده است. (از معجم المطبوعات). وی محمد شفروه از مردم شفروه بود که...
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) شمس الدین ابوالثناء. رجوع به ابوالثناء در همین لغت نامه و معجم المطبوعات و اسماءالمؤلفین ج2 ستون 409 و حسن المحاضره فی اخبار مصر والقاهره تألیف سیوطی ج1 ص251 و اعلام زرکلی ج3 ص1015 شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) شمس الدین اصفهانی شافعی محمد بن محمود. رجوع به اصفهانی ابوحامد شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) شمس الدین ابوالفخر مسعودبن...، مشهور به فخری اصفهانی. ادیب و شاعر بود و بسال 935 ه . ق. درگذشت. او راست: البدایع فی الصنایع. تحفه الحبیب در ادبیات فارسی. دیوان شعر بفارسی. معیارالجمالی و معیار نصری در عروض. (از اسماءالمؤلفین ج2 ستون 430). رجوع به فخری و...
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) طاهربن عرب بن ابراهیم بن احمد. رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) عبدالرحمان بن احمد ابوسعید. رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) عبدالرحمن بن عبدالله... رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) عبدالرحمن بن محمد بن اسحاق بن محمد بن یحیی منده... رجوع به اصبهانی و ابوالقاسم و بنی منده و عبدالرحمن و ابن منده شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) عبدالوهاب خان اصبهانی شیعی، ملقب به معتمدالدوله. متوفی بسال 1244 ه . ق. از شاعران و ادیبان ایران بود. او راست: گنجینهء نشاط بنظم پارسی. (از اسماءالمؤلفین ج1 ستون 644). رجوع به نشاط و معتمدالدوله شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) علی اکبربن محمدباقر ایجی اصفهانی. از حکیمان و عالمان شیعهء امامیه بود و بسال 1232 ه .ق. در اصفهان درگذشت. او راست: الرد علی زین الدین احسائی در حکمت و کلام. الرد علی الفادری النصرانی. المورد للشبهات علی دین الاسلام. الرد علی میرزا محمد الاخباری فی انکاره...
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) علی بن حسین. رجوع به ابوالفرج اصفهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) علی بن حمزه بن عماره بن حمزه بن سیاربن عثمان ابوالحسن. رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) علی بن داودبن سلیمان اصفهانی صائن الدین فارسی. رجوع به صائن اصفهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) علی بن سهل بن ازهر اصفهانی، مکنی به ابوالحسن. از بزرگان تصوف و از عارفان بنام اصفهان بود و بگفتهء حمدالله مستوفی در تاریخ گزیده، بسال 280 ه . ق. در روزگار خلافت معتضد بالله درگذشت. وی مردی سخی و بزرگوار بود و شیخ بهایی در کشکول...
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) عمادالدین کاتب. رجوع به اصبهانی، و حدائق السحر ص14 شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) قاسم بن فضل حافظ ابوعبدالله... رجوع به اصبهانی شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) کمال الدین اسماعیل. شاعر نامور اصفهانی. رجوع به کمال الدین، و تاریخ گزیده ص824 شود.
اصفهانی
[اِ فَ] (اِخ) محمد بن ابراهیم بن علی بن عاصم... رجوع به اصبهانی شود.