جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه محمد: (تعداد کل: 694)
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن کیزانی... رجوع به ابن کیزانی محمد بن ابراهیم... و وفیات الاعیان ج 4 ص 461 و 462 ترجمهء شماره 678 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن کیسان... رجوع به ابن کیسان ابوالحسن محمد بن احمد و الاعلام زرکلی ج3 ص845 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن لره. رجوع به ابن لره محمد اصفهانی... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن ماجه... رجوع به ابن ماجه ابوعبدالله محمد بن یزید... قزوینی و ابوعبدالله... و وفیات الاعیان ج4 ص279 چ بیروت شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن مبارک... رجوع به ابن الخل ابوالحسن محمد بن مبارک... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن مبشربن ابوالفتوح نصربن ابویعلی بن ابوالبشائربن ابویعلی بن مبشر. از فضلا و علمای ریاضی است که در نجوم و فلسفه ماهر بود و امور علاءالدین ابونصر محمد بن ناصرالدین با او بوده است. در سال 618 ه . ق. در بغداد وفات یافت و در...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محرزبن محمد وهرانی، ملقب به رکن الدین (یا جمال الدین) و مکنی به ابوعبدالله (وفات 575 ه . ق.). یکی از فضلا و ظرفا و از مردم مغرب اسلامی است به روزگار صلاح الدین از وهران به مصر آمد. و صنعت او انشاء بود و...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابن جهیر فخرالدوله... و ابونصر محمد بن محمد بن جهیر و وفیات الاعیان چ بیروت ج5 صص127 - 134 و تجارب السلف و دستورالوزراء شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابن علقمی ابوطالب... محمد بن محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد. رجوع به ابن نباته قاضی جمال الدین ابوبکر محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابوالمعالی محمد بن محمد بن ایوب و الملک الکامل و وفیات الاعیان ج5 صص79 - 92 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابوالوفاء محمد بن محمد بن یحیی... بوزجانی و وفیات الاعیان ج5 ص167 و 168 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابوحامد غزالی زین الدین محمد بن محمدبن... طوسی و وفیات الاعیان ج4 صص216 - 219 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابومنصور مروی طوسی و محمد بن محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به ابونصر محمد بن محمد بن اوزلغ بن طرخان شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به انوری اوحدالدین شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به شرف الدین محمد بن محمد فراهی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد... رجوع به قطب الدین رازی محمد بن محمد شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد بن احمدبن هِمَماه رامشی نیشابوری، مکنی به ابونصر. عالم در علم نحو و علوم حدیث و قراءات و لغت. حدیث را از اصحاب اصم و غیره فراگرفت و ادب را از ابوالعلاء مصری و دیگران آموخت و در نیشابور املای حدیث می نمود. ولادت...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن محمد بن [ احمد ]یا محمد عمیدی. فقیه حنفی مذهب سمرقندی، ملقب به رکن الدین در فن مسائل خلافی و بحث و تحقیق استاد و نخستین کسی است که در این فن کتاب نوشت وی در خدمت رضی الدین نیشابوری بود و یکی از ارکان...