جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسن: (تعداد کل: 522)
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن عبدالله دمشقی. رجوع به حسن طیبی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن برهان الدین، مکنی به ابومحمد بغدادی لغوی. درگذشتهء 447 ه . ق. او راست: «دیوان العرب» در لغت در ده جلد. (هدیه العارفین ج1 ص276).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن حمدون. رجوع به حسن کاتب شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن خلف. رجوع به حسن دهستانی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بابا رسول. رجوع به حسن برزنجی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن حلبی. رجوع به حسن عراقی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی بن زهره حسنی. نقیب الاشراف حلب و ناظر بیمارستان بود. و در محرم 732 ه . ق. ناگهان کشته شد.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی حلی. رجوع به حسن مهلبی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن علی واعظ. رجوع به حسن نیشابوری شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن عماربن متوج بن حریز (644 - 725 ه . ق.). قاضی زبدانی و کرک نوح بود. و فرزندش مفتی جمال الدین معروف است. (دررالکامنه ج2 ص38).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن عمروک قرشی. رجوع به حسن بکری شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن فضل بن یعقوب بن سعید. از امام هشتم شیعه، رضا (ع) روایت دارد. او راست: کتاب الحدیث. (ذریعه ج6 ص323).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن قلاوون صالحی ملک ناصربن ناصر (735 - 762 ه . ق.). نامش قماری بود و چون به تخت نشست خود را حسن نامید. پس از برادرش مظفر در رمضان 748 ه . ق. به تخت نشست و در 752 ه . ق. معزول شد...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن محمد بن حسن صفوری. رجوع به حسن بورینی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن حسن (658 - 733 ه . ق.). در کرک متولد و در مصر علم آموخت. در کتب فارابی و ابن سینا متخصص بود و در دیوان انشاء دمشق کار میکرد. (دررالکامنه ج2 صص40-41).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن محمد بن عبدالرحمان سخاوی قرشی در 666 ه . ق. متولد شد. شاگرد زین الدین ابن الرعاد و قاضی سخا بود. (دررالکامنه ج2 ص41).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن محمد بن ابی بکر. به بغداد و دمشق رفته و در 741 ه . ق. به حج رفت. (دررالکامنه ج2 ص41).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن محمد بن علی بغدادی. غوری الاصل و متولد بغداد بود و متولی حسبه و سپس قاضی حنفیان شد. و پس از 738 مدتی قضاء مصر داشت و از آنجا به سبب بدخلقی اخراج شده به دمشق آمد و از آنجا به بغداد شده و...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن محمد بن فتیان دمشقی. دیوان انشاء طرابلس داشت. و سپس کاتب سر در آنجا گردید و در 720 ه . ق. درگذشت. (دررالکامنه ج2 ص43).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن محمد بن مفرج بن حماد. رجوع به حسن قبشی شود.