جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسماعیل: (تعداد کل: 583)
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد منصور. سومین از خلفای فاطمی در مغرب مکنی به ابوطاهر (334-341 ه . ق.).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد مِنْقَری(1) بن زیادبن ابی زیاد. شیخ طوسی او را در عداد اصحاب کاظم (ع) شمرده. بهبهانی در تعلیقهء رجالیه افزاید: ابن ابی عمیر از وی روایت دارد. اردبیلی در جامع الرواه گوید: علی بن حکم از وی روایت کرده و او از جد خود زیادبن ابی...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمدمَهری کوفی. منسوب به مهره بن حیدان بن عمروبن الحاف بن قضاعه که بطنی از بنی طریف از قحطانیان اند. شیخ طوسی در رجال خود او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده گوید مهر محله ای از بصره است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد نوحی. خطیب و محدث است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد نیشابوری مکنی به ابومحمد. وی نسخه ای از صحاح اللغه بخط مؤلف در دست داشت. و او راست دربارهء صحاح:
هذا کتاب الصحاح سید ما
صنف قبل الصحاح فی الادب
یشمل انواعه و یجمع ما
فرق فی غیره من الکتب.
(فهرست کتابخانهء مدرسهء سپهسالار ج 2 ص 194).
هذا کتاب الصحاح سید ما
صنف قبل الصحاح فی الادب
یشمل انواعه و یجمع ما
فرق فی غیره من الکتب.
(فهرست کتابخانهء مدرسهء سپهسالار ج 2 ص 194).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمود بالیچه ملقب به وجیه الدین سمنانی وزیر میرزا بابر. رجوع به حبیب السیر چ بمبئی ج3 جزو3 ص 172 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمودبن اسماعیل جبلی. شیخ منتجب الدین در فهرست خود گوید: وی فقیه و ادیب است و بر شیخ ابوعلی (ظ: ابن الطوسی) قرائت کرده است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 144 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مخالدبن سعید مکنی به ابوعمر. محدث است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مخلد سراج. در آغاز کتاب روضهء کافی(1) روایتی از قاسم بن ربیع صحاف از صاحب ترجمه از ابوعبدالله صادق (ع) آمده است و نام او در هیچ کتاب رجال نیامده و بنابراین مهمل است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 144 شود.
(1) - کافی در قرن...
(1) - کافی در قرن...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مَرّار. شیخ طوسی در رجال او را در عداد کسانی که روایتی از امامان نداشته اند برشمرده گوید: ابراهیم بن هاشم از وی روایت کند و او از یونس بن عبدالرحمان روایت دارد. بهبهانی در تعلیقهء رجالیه و حائری در منتهی المقال و همچنین دیگر رجال نویسان...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسرور. وی از جعفربن محمد روایت کند که گفت: ان الله خلق خلقاً من رحمه برحمه لرحمه، و هم الذین یقضون الحوائج للناس، فمن استطاع منکم ان یکون منهم فلیکن. (عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 1 ص179).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلم. محدث است. رجو ع به المصاحف ص 101 و 193 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلم بن ابی فدیک. رجوع به اسماعیل بن ابی فدیک شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلم یا اسماعیل بن ابی زیاد سکونی. رجوع به اسماعیل بن ابی زیاد شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلم عبدی مکنی به ابومحمد. محدث است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلم کوفی. شیخ طوسی در رجال خود وی را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 145 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلم مکی. ابن قتیبهء دینوری ازو نقل کرده. (عیون الاخبار ج 2 ص 149).
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مسلمه بن قعنب قعنبی(1) مدنی مکنی به ابوبشر. نزیل مصر. محدث است. وی از شعبه و حمادین روایت دارد و ابوزرعه و ابوحاتم ازو روایت کنند. و او صدوق بود و حاکم او را توثیق کرده است. (حسن المحاضره ص 126).
(1) - در حسن المحاضره: قعتب قعتبی.
(1) - در حسن المحاضره: قعتب قعتبی.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مغیره القاص مکنی به ابومغیره. محدث است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مقری ابومحمدبن ابی بکربن عبدالله بن علی بن عطیه الشاوری یمنی شافعی ملقب بشرف الدین (قاضی). و نام و نسب او در کتاب عنوان الشرف وی طبع هند چنین آمده: شرف الدین اسماعیل بن ابی کمران المقری الیمنی الشاوری عالم البلاد الیمنیه. ابن حجر گوید مولد وی...