جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه عبیدالله: (تعداد کل: 33)
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن علی نصر معروف به ابن المارستانیه و مکنی به ابوبکر. رجوع به ابن مارستانیه و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن عمر بن حفص بن عاصم بن عمر بن الخطاب العدوی المدنی مکنی به ابوعثمان. یکی از فقهاء سبعه و از بزرگان مدینه و از اشراف قریش است. وی به سال 147 ه . ق. به مدینه درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن عمر بن خطاب العدوی القرشی. صحابی و مردی شجاع بود پس از پدر خویش به اسلام گروید و در مدینه ساکن شد و با عبدالله بن سعد در جنگ افریقا شرکت کرد و در خلافت علی (ع) بشام رفت و در جنگ صفین همراه...
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن عمر بن هشام الحضرمی الاشبیلی. شاعری فاضل بود. او راست: الافصاح فی اختصار المصباح. وی به سال 550 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن عمروالرقی، مکنی به ابو وهب. از حفاظ حدیث. و مفتی جزیره بود و در عصر خود کسی در فتوی با وی منازعت نداشت. وی به سال 101 ه . ق. متولد و در 180 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن قیس بن سریح بن مالک. رجوع به ابن قیس الرقیات و نیز الاعلام زرکلی شود.
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن جروالاسدی، مکنی به ابوالقاسم. معتزلی و از علماء عربیت و از مردم موصل است.و او راست: تفسیر القرآن. الموضح فی العروض. المفصح فی القوافی. الامد فی القراآت. و او را شعری است. وی به سال 387 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام...
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمد بن جعفر الازدی. نحوی است، و او راست: کتاب الاختلاف. النطق. وی به سال 348 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن محمدالفاطمی العلوی از فرزندان امام جعفر صادق (ع) امام و مؤسس دولت علویین در مغرب و جد فاطمیان مصر است. در نسب وی اختلاف است وی در سلمیهء سوریه سکونت داشت سپس بسیاری از اصحاب خود را در مغرب پراکنده کرد تا ظهور امام...
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن مسعودبن محمودبن احمد المحبوبی البخاری ملقب به صدرالشریعه از علماء حکمت و طبیعیات و اصول فقه و دین است و او راست: تعدیل العلوم. شرح الوقایه تألیف جدش محمود در فقه حنفی. النقایه. مختصر الوقایه. الوشاح فی علم المعانی. وی به سال 747 ه...
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن مظفربن عبدالله الباهلی. ادیب و عالم به طب و هندسه و حکمت بود او را دیوان شعری نیکو است و اصل وی از مردم مریهء اندلس و مولدش یمن است و در بغداد شهرت یافت. و به سال 549 ه . ق. به دمشق...
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن معمربن عثمان التیمی القرشی. مردی شجاع و بخشنده بود. عثمان بن عفان او را امارت جیش فتح در اطراف اصطخر بداد و او در یکی از جنگها به سال 29 ه . ق. کشته شد. (از الاعلام زرکلی).
عبیدالله
[عُ بَ دُلْ لاه] (اِخ) ابن یحیی بن خاقان. متوکل و معتمد وی را وزارت دادند. مردی عاقل و باحزم بود. وی به سال 263 ه . ق. درگذشت. (از الاعلام زرکلی).