جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اردشیر: (تعداد کل: 34)
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) ابن یزدجرد. ابن عبد ربه آرد: فی سیره العجم اّن اردشیربن یزدجرد لما استوثق له امره، جمع الناس فخطبهم خطبه حضهم فیها علی الالفه و الطاعه، و حذرهم المعصیه و مفارقه الجماعه، و صفف الناس اربعه(1). (عقدالفرید چ محمد سعیدالعریان ج 2صص 10 - 11)....
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) بهمن بن اسفندیار پدر داراب (در داستانهای ایرانی) و او را بهمن نیز نام بود. (مؤید الفضلاء). چون جدش گشتاسب او را بسیار دلیر دید بدین لقب ملقب کرد. (غیاث اللغات) (برهان قاطع). کی بهمن پسر اسفندیار بود و مادرش را نام استور(1) بود و...
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) تواچی. از امرای شاهرخ میرزا که بسفارت بختای رفت و در سنهء 822 ه . ق. بازگشت. (حبط ج 2ص 196).
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) حسام الدوله بن باحرب(1) شانزدهمین از فرمانروایان خاندان اسپهبدان پادوسبان. وی 25 سال حکومت داشته است. (سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص 145) (حبط ج 2 ص 103).
(1) - در حبیب السیر ج 2ص 103 بغلط «ناصوب» چاپ شده و لقب باحرب سیف الدوله بود.
(1) - در حبیب السیر ج 2ص 103 بغلط «ناصوب» چاپ شده و لقب باحرب سیف الدوله بود.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) حسام الدوله بن حسن(1) هفتمین از اسپهبدان طبقهء دوم آل باوند (466 - 606 ه . ق.) متوفی به سال 602 ه . ق. (سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص 26، 39، 52، 53، 84، 90، 131، 132، 135، 136، 148، 155، 159). مؤلف مجمل...
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) حسام الدوله بن کینخوار. از سران خاندان کینخواریه از آل باوند. رجوع بسفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص35، 53 و 136 شود. خواندمیر در حبیب السیر در ذکر ملوک باوندیّه آرد: مورخان خردمند بعبارت دلپسند آورده اند که بتاریخ سنهء خمس و ثلثین و ستمائه...
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) حسام الدوله بن نماور (نام آورد)(1) بن بیستون. بیست و پنجمین از اسپهبدان پادوسبان. (سفرنامهء مازندران و استرآباد رابینو ص 145). و رجوع به اسپندار اردشیر شود.
(1) - لقب نماور (نام آور) فخرالدوله است.
(1) - لقب نماور (نام آور) فخرالدوله است.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) حسن. رجوع به حسن (امیر...) اردشیر شود.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) درازانگل. اردشیر درازدست. رجوع به اردشیر اول هخامنشی و اردشیر بهمن شود.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) درازدست. رجوع به اردشیر بهمن و اردشیر اول هخامنشی شود.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) شمس الملوک حاکم مازندران. معاصر هلاکوخان. (حبط ج 2ص 104).
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) شیروی. رجوع به اردشیر سوم شود.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) نرم. رجوع به اردشیر دوم ساسانی شود.
اردشیر
[اَ دَ / دِ] (اِخ) نکوکار و نیکوکار. رجوع به اردشیر دوم ساسانی شود.