جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه اسماعیل: (تعداد کل: 583)
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن قیس بن سعدبن زیدبن ثابت مکنی به ابومصعب. محدث است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن کُثَیر یا کُثَیِّر بکری قیسی کوفی مکنی به ابوالولید. شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 142 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن کثیر مکنی به ابوهاشم. محدث است و یحیی بن سُلیم از او روایت کند.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن کثیر سلمی کوفی. شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 142 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن کثیر عِجْلی کوفی مکنی به ابومعمر. شیخ طوسی او را در عداد اصحاب صادق (ع) شمرده است. رجوع به تنقیح المقال ج 1 ص 142 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن لؤلؤ. یازدهمین از اتابکان موصل از 657 تا 660 ه . ق.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مبارک بن شباک. محدث است.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن متوکل. وی برادر معتز است. رجوع به عیون الانباء ج1 ص170 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن مجمع الاخباری. محمد بن اسحاق ندیم ذکر وی آورده گوید: او یکی از اصحاب سیر و اخبار و معروف بصحبت واقدی و مختص به اوست و در سال 227 ه . ق. درگذشت. وی راست: کتاب اخبارالنبی (ص) و مغازیه و سرایاه. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد مکنی به ابوعمر (شیخ...). از مشایخ بزرگ. متوفی در سنهء 360 ه . ق. بزمان طائع خلیفه. از سخنان اوست: تصوف ایستادنست بر کتاب و سنت و امر و نهی آفت آنست که به هر حال که بود راضی نشود بر آنچه در آنست. (تاریخ گزیده...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد یا یحیی بن غالب. رجوع به خیاط ابوعلی... شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد مکنی به ابوالولید. نهمین از ملوک بنی نصر غرناطه از 755 تا 760 ه . ق.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن ابراهیم کنانی ملقب به مجدالدین و مکنی به ابوالفداء. متوفی در 802 ه . ق. او راست: شرح تلقین ابوالبقاء در نحو.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن احمد اصفهانی مکنی به ابوعثمان. او راست امالی.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن احمد الوثابی مکنی به ابوطاهر. از مردم اصفهان. وی به ادب معرفتی تمام داشت و در شعر طبعی نیکو و بسال 533 ه . ق. درگذشت. یاقوت بنقل از خط سمعانی آرد: در اصفهان در صنعت شعر و ترسل فاضل تر از وی ندیدم. در...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن اسحاق بن جعفربن محمد بن علی بن حسین بن علی بن ابی طالب (ع). نجاشی گوید ثقه است و از جد خود اسحاق بن جعفر و او از برادر خود علی بن جعفر صاحب «مسائل جعفریات» روایت دارد. و کتابی داشته که محمد بن علی...
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن اسلم قاضی سمرقندی. وی معاصر رودکی بود و رودکی ازو حکایتی روایت کرده و از رودکی آنرا ابوعبدالله بن ابی حمزهء سمرقندی روایت دارد. رجوع بشرح احوال رودکی تألیف نفیسی ص 920 و 1114 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل بن صالح بن عبدالرحمن الصفار مکنی به ابوعلی (247-341 ه . ق.). عالم نحو و غریب اللغه. از مردم بغداد. او را شعریست. (اعلام زرکلی ج 1 ص 112). و رجوع به صفار... و معجم الادباء چ مارگلیوث ج 2 ص 354 شود.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل بن عبدالملکبن عمر معروف به اشرف فقاعی حموی مکنی به ابوعبدالله. او راست شرحی بر مصابیح السنه بغوی و نیز نونیهء سخاوی را شرح کرده و هم او راست شرح عمده المفید و عده المجید فی معرفه لفظ التجوید.
اسماعیل
[اِ] (اِخ) ابن محمد بن اسماعیل الحضرمی مکنی به ابوالخیر. فاضلی از اهل حضرموت. او راست: عمده القوی و الضعیف الکاشف لما وقع فی وسیط الواحدی من التبدیل و التحریف. متوفی به 678 ه . ق. (اعلام زرکلی ج 1 ص 111).