جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه حسن: (تعداد کل: 522)
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن اسماعیل قونوی. در 721 ه . ق. در قاهره بزاد و بر ابن الشحنه قرائت کرد و متولی مشیخهء سعیدالسعداء شد و در قاهره در 776 ه . ق. درگذشت. (دررالکامنه ج2 ص20-21).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن امرالله. رجوع به حسن چلبی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن جابر صنعانی. رجوع به حسن هبل شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن عاملی. رجوع به حسن حاینی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن جبرئیل صاغرجی دهقان. از اصحاب رای بود. سمعانی گوید: لیکن اهلیت حدیث نداشت. از جدش روایت کرده است. (الانساب سمعانی ص347 ب).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن حسینی. معاصر کفعمی در سدهء نهم بود. او راست: ارجوزه در ارث. (ذریعه ج1 ص453).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن زهره حلبی. نقیب الاشراف حلب و متوفی به هفتادواند سالگی در 711 ه . ق. او برادر حمزهء حلبی است. (دررالکامنه ج2 ص21).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن عبدالملک قمی. رجوع به حسن قمی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن علی بن عمرالاطروش. رجوع به حسن اطروش شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن علی عباسی، معروف به ابن البنا حلبی. شاعر است و در 765 ه . ق. درگذشت. شعر او در دررالکامنه (ج1 صص21-22) آمده است.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن علی بن عمار. او راست: «جزء فی فضائل علی». (ذریعه ج5 ص102).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن علی بن شدقم. رجوع به حسن بن علی بن شدقم شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسن بن عبدالملک. رجوع به حسن قمی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسین بن شدقم مدنی حسینی. درگذشتهء 1046 ه . ق. او راست: زهرالریاض و زلال الحیاض. (ذریعه ج12 و ج9 ص230، از سلافه العصر ص250 - 253) (فهرست دانشگاه ج2 ص531) (هدیه العارفین ج1 ص290).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسین فارسی. او راست: حاشیه بر تذکره النصریه طوسی. (ذریعه ج6 ص38).
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حسین بن شعبه حرانی حلبی. معاصر شیخ صدوق (متوفی 381 ه . ق.) و استاد شیخ مفید (متوفی 413 ه . ق.). او راست: «تحف العقول فیماجاء من الحکم و المواعظ عن آل الرسول» که در 1303 ه . ق. در ایران با منتخب...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن حمدبن حمید غزی زغاری. متولد 706 ه . ق. او راست: دیوان شعر و «قریض القرین» و در آن به جنگ «نوابغ و روائع» تألیف ابن شهید رفته است. مدتی در دیوان دمشق کار کرد و معارضاتی با ابن نباته دارد و در رجب...
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن داود. رجوع به حسن حلی و حسن یمنی و حسن مؤیدی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن سالم ابوحمزه کوفی. رجوع به حسن بطاینی شود.
حسن
[حَ سَ] (اِخ) ابن علی بن سبره. محدث است. او راست: کتاب الحدیث. (ذریعه ج6 ص322).