جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه ابوعبدالله: (تعداد کل: 918)
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) داستانی. محمد بن علی. از مشایخ صوفیه. منشأ او بسطام و معاصر با هجویری صاحب کشف المحجوب است. و خود او از اقران شیخ ابوالحسن خرقانی و نسبت خرقه به دو واسطه بشیخ عمی بسطامی برادرزاده بایزید دارد. و شیخ سهلکی درک صحبت او کرده...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دامغانی. قاضی القضات. یحیی بن عیسی بن جزله طبیب را پس از قبول مسلمانی برکشید و مکانت وی بدانجا رسانید که کتابت سجلات خویش بدو مفوض داشت. او راست: شرح کتاب الحیطان مرجی ثقفی. و رجوع به تاریخ الحکماء قفطی چ لیپزیک ص 366 س...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دمشقی. محمد ابیطالب انصاری صوفی شیخ الربوه جغرافیائی. مولد او سال 654 ه . ق. و وفات 727 ه . ق. او راست: نخبه الدهر فی عجائب البر و البحر.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دوری. از مردم دور، محله ای به نیشابور. او راست: کتاب فضائل القرآن. (از ابن الندیم).
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دوریستی. جعفربن محمد بن عباس بن فاخر عبیسی وی از مردم دوریست قریه ای به دو فرسنگی ری است که امروز آنرا دَرَشت نامند. صاحب امل الاَمل گوید: اوثقهء عین عظیم الشان و معاصر با شیخ ما طوسی است و شیخ او را در رجال...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دونی دینوری. یکی از شیوخ عرفان در اواخر مائهء چهارم و اوائل مائهء پنجم. رجوع به نامهء دانشوران ج 3 ص 67 شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دیبلی. یکی از شیوخ متصوفه. محمد بن منصور طوسی درک صحبت او کرده و حکایتی از او آورده است. رجوع به صفه الصفوه ج 4 ص 52 شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) دینوری. محمد بن عبدالخالق. یکی از مشایخ عرفاست. وی بمائهء چهارم میزیست. مولد او دینور و زمانی در وادی القری اقامت گزیده است. رجوع بنامهء دانشوران ج 3 ص 68 شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ذهبی محمد بن احمد. رجوع به ذهبی... و رجوع به ابن قایماز... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) راعی. شمس الدین محمّدبن اسماعیل الاندلسی. مولد او به سال 780 ه . ق. در غرناطه بود و منشأ وی نیز همان شهر است. و یکی از علمای نحو و عربیت و فقه و حدیث است و شعر نیز نیکو میگفت. و علوم ادبیه از...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) ربیع بن ابی راشد. رجوع به ربیع... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) رودباری احمدبن عطا. از مردم رودبار بغداد و منشأ وی شهر صور در مائهء چهارم ه . ق. وی خواهرزاده شیخ ابوعلی رودباری و مادر او مسماه به فاطمه است او از قرّاآن معروف و نیز یکی از بزرگان اهل تصوف است و شیخ الاسلام...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیدبن حارث الیامی. رجوع به زبید... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیربن احمدبن سلیمان زبیری شافعی. رجوع به ابوعبدالله زبیری شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیربن بکاربن عبدالله بن مصعب بن ثابت بن عبدالله بن الزبیربن العوام. رجوع به زبیر... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیربن بکربن بکار قرشی. قاضی مکه. وفات او در هشتادوچهارسالگی در 256 ه . ق. بوده است.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیربن جعفر المعتزبالله. رجوع به زبیر شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیربن العوام بن خویلدبن اسدبن عبدالعزی. یکی از کبار صحابهء رسول صلوات الله علیه. رجوع به زبیر... شود.
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زبیری. زبیربن احمدبن سلیمان. فقیه شافعی بصری. وی از نسل زبیربن عوام صحابی است. و امام شافعیان بصره بود. و وقتی به بغداد رفت و اهل حدیث از وی استماع روایت کردند. او را کتب بسیار در حدیث و فقه بود. و قبل از سال...
ابوعبدالله
[اَ عَ دِلْ لاه] (اِخ) زریق. محدّث است و ارطاه بن منذر از او روایت کند.