جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) متوکل. رجوع به احمد رسّی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) متوکل. رجوع به شمس الدین احمد المتوکل... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مجد الخاورانی. رجوع به احمدبن ابی بکربن محمد الخاورانی و رجوع بروضات الجنات ص85 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مجدالدین سجاوندی. رجوع به احمدبن محمد مکنی به ابوبدیل.... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مجدویه. رجوع به احمدبن ابی باکر... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مجلدی جرجانی. رجوع به احمدبن علی مجلدی و رجوع به ابوشریف و رجوع به مجلدی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محب طبری مکی. رجوع به احمدبن عبدالله... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محرّر. معروف بأحول. از خوشنویسان قدیم معاصر مأمون عباسی است. ابوعبدالله بن عبدوس گوید: ابوالفضل بن عبدالحمید در کتاب خویش آرد که: بدانسال که مأمون بدمشق رفت احول با محمد بن یزدادبن سعید وزیر مأمون بدمشق شد و روزی از تنهائی و غربت و تنگدستی خویش به...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محرم. رجوع به محرم (افندی) احمد شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) المحلی. او راست: تنویر المشرق شرح تهذیب المنطق و هو شرح لکتاب المنطق من کتاب التهذیب المنسوب للسعد التفتازانی. طبع مطبعه السعاده بسال 1331 ه . ق. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محلی مصری. او راست: قانون الدنیا. و آنرا قاضی عبدالرحمان المنجم بامر سلطان مراد بترکی ترجمه کرده است. (کشف الظنون).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محمدی اشرفی حنفی. او راست: البرهان فی فضل السلطان.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محمودی نسفی. رجوع به احمدبن ابی المؤید... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محیی الدین. رجوع به احمد خوارزمی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محیی الدین. رجوع به احمدبن ابراهیم نحاس دمشقی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محیی الدین (شیخ...). رجوع به احمد بونی... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) محیی الدین. رجوع به احمد شیخ زادهء لاهیجان شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مختارپاشا. او بمصر رئیس مأموریت عالیهء عثمانیه بود و پس از پیمودن مناصب عسکریه و اداریه بمنصب صدراعظمی رسید. او راست: اصلاح التقویم و ریاض المختار.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مراد شوقی. او راست: کتاب المالیه العمومیه، طبع مطبعه العمومیه بسال 1897 م. (معجم المطبوعات).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) مُرسی. رجوع به احمدبن محمد بن احمد مرسی... شود.