احمد

معنی احمد
[اَ مَ] (اِخ) محرّر. معروف بأحول. از خوشنویسان قدیم معاصر مأمون عباسی است. ابوعبدالله بن عبدوس گوید: ابوالفضل بن عبدالحمید در کتاب خویش آرد که: بدانسال که مأمون بدمشق رفت احول با محمد بن یزدادبن سعید وزیر مأمون بدمشق شد و روزی از تنهائی و غربت و تنگدستی خویش به ابوهارون خلیفهء محمد بن یزداد شکوه کرد و درخواست تا او را از محمد بن یزداد تمنی کند تا با مأمون در حق وی چیزی گوید و ابوهارون شکوای او بمحمدبن یزداد برداشت و محمد در وقتی مناسب التماس وی بعرض مأمون رسانید. مأمون گفت: من احمد را بهتر از هرکس شناسم او تا چیزی ندارد بخیر و صلاح است و همینکه مالی فوق طاقت خود بدست کرد بتبذیر و افساد پردازد لکن اکنون چون تو شفاعت کنی چهار هزار درم وی را دهند. و محمد بن یزداد احمد را بطلبید و ماجری بگفت و از فساد و تلف منع کرد و مال به وی سپرد و او با آن مال غلامی و شمشیری و متاعی خرید و بقیه را باسراف تباه کرد تا هیچ بنماند و غلام چون این حال او بدید همه کالای خانه بازگرفت و بگریخت و احمد عریان و با بدترین احوال بماند و نزد ابوهارون شد. و ماجری قصه کرد و ابوهارون نیم طوماری بگرفت و پهن برگشاد و در آخر آن این بیت نوشت:
فرّ الغلام فطار قلب الاحول
و انا الشفیع و انت خیر معول.
و درنوردید و مهر برنهاد و به احمد داد و گفت: نزد محمد بن یزداد شو و بدو ده. و چون ابن یزداد نامه بستد از احول پرسید در نامه چیست. گفت: ندانم. گفت: این نشانی دیگر از حمق تو که نامه آری و ندانی در آن چه باشد. سپس بگشاد و گستردن گرفت و هیچ نبشته نمی یافت و میخندید تا بآخر طومار رسید و بیت بدید و در زیر آن نوشت:
لولا تعنت احمد لغلامه
کان الغلام ربیطهً بالمنزل.
و مهر کرد و احمد را داد که ابوهارون را بَرَد و احمد فریاد برداشت که خدای را بمن رحمت آر و در حالیکه من در آنم نیکو بیندیش و محمد را بر وی رقت آمد و او را نوید داد که در امر وی با خلیفه سخن گوید. و سپس در خلوتی که حال خلیفه را مساعد یافت ذکر احمد درمیان آورد و ماوقع قصه کرد و از ضعف عقل و سستی اراده و سبک مغزی وی پاره ای بگفت و مأمون امر احضار وی کرد و چون حاضر آمد مأمون گفت: ای دشمن خدا مال من ستانی و ببهای غلام دهی تا بگریزد و احمد بلرزید و زبانش بگرفت و با لکنتی گفت: ای امیر مؤمنان خدای مرا بلاگردان تو کناد من این نکردم. مأمون گفت: دست بر سر من نه و سوگند یاد کن که این نکرده ای و ابن یزداد دست او بگرفت تا بر سر مأمون نهد و مأمون میخندید و اشارت کرد که او را از یادکردن سوگند مانع آید. سپس برای او رزقی فراخ معلوم فرمود و پیوسته و مکرّر صلات داد تا مرد توانگر و مرفه شد و مأمون را حسن خط احول خوش می آمد.

درگاه به پرداخت ملت برای ووکامرس

اتصال فروشگاه شما به شبکه به پرداخت ملت برای پرداخت آنلاین سریع و مطمئن با تمامی کارت‌های عضو شتاب

مشاهده جزئیات محصول

اشتراک‌گذاری:

با مهر شما، راه هموارتر می‌شود

 

اگر قافیه‌ها بر دل‌ات نشسته‌اند و نغمۀ این ابزار، لبخند به لبت نشانده... بدان که این تلاش، بی‌هیچ چشم‌داشتی رقم خورده؛ اما نسیم حمایت تو، ادامۀ راه را برای ما هموارتر خواهد کرد.

حمایت از ما

قافیه‌یاب برای اندروید

با خرید نسخه اندرویدی قافیه‌یاب از کافه‌بازار یا مایکت از این پروژه ادبی حمایت کنید.

خرید از بازار خرید از مایکت

ربات تلگرامی قافیه‌یاب

ربات قافیه‌یاب هم‌صدا، ابزاری کاربردی، رایگان و سریع در زمینه ادبیات فارسی برای جستجوی قافیه در تلگرام.

مشاهده ربات

ما را در شبکه‌های اجتماعی دنبال کنید
نرم‌افزار فرهنگ عروضی

فرهنگ عروضی هم‌صدا برای اندروید

فرهنگ لغت جامع عروض و قافیه با قابلیت وزن یابی.

گنجور

گنجور مجموعه‌ای ارزشمند از سروده‌ها و سخن‌رانی‌های شاعران پارسی‌گوی است که به صورت رایگان در اختیار همگان قرار گرفته است. برای مشاهده وب‌سایت گنجور اینجا کلیک کنید.

دریای سخن

نرم‌افزار دریای سخن کتابخانه‌ای بزرگ و ارزشمند از اشعار و سخنان شاعران گرانقدر ادب فارسی است که به حضور دوستداران شعر و ادب تقدیم می‌داریم.