جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه محمد: (تعداد کل: 694)
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسن کرخی ملقب به فخرالدین. ریاضی دان قرن چهارم هجری است که در جبر و حساب و علوم ریاضی براعت داشته و در سال 420 ه . ق. [ بنابه قول صاحب کتاب متفکرین اسلام ]وفات یافته است. از مؤلفاتش یکی «کافی فی الحساب» و...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسن معروف یا معروفی بلخی. رجوع به ابوعبدالله محمد بن حسن... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین، مکنی به ابوالفضل معروف به ابن العمید. رجوع به ابن عمید و یتیمه الدهر ثعالبی ج 3 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین آبی... رجوع به ابومنصور محمد بن حسین آبی شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین... رجوع به ابومنصور محمد بن حسین خطیرالملک شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین... رجوع به بهاءالدین محمد بن حسین شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین... رجوع به سلمی محمد بن حسین... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین... رجوع به واسطی محمد بن الحسین... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین بن حسن بن سهل بن هیثم، مکنی به ابوعلی. رجوع به ابن هیثم... شود(1).
(1) - ضبط نام صاحب ترجمه برحسب تاریخ ابن ابی اصیبعه محمد و کنیت وی ابوعلی و معروف به ابن هیثم است، اما در مآخذ دیگر ابن هیثم را ابوعلی حسن...
(1) - ضبط نام صاحب ترجمه برحسب تاریخ ابن ابی اصیبعه محمد و کنیت وی ابوعلی و معروف به ابن هیثم است، اما در مآخذ دیگر ابن هیثم را ابوعلی حسن...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین بن عمر، مکنی به ابوبکر ارموی فقیه. از شاگردان ابواسحاق شیرازی بود و در نظامیهء بغداد فقه را فراگرفت و در سال 536 ه . ق. درگذشت. (از انساب سمعانی).
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین بن عمیر یمنی، مکنی به ابوعبدالله مقیم مصر و متوفی به سال 400 ه . ق. او راست: اخبار النحویین و مضاهاه امثال کلیله و دمنه. (از الاعلام زرکلی ج 3 ص889).
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین بن محمد بن موسی سلمی نیشابوری، مکنی به ابوعبدالرحمن از اجلهء مشایخ و فضلای طبقهء عرفاست که در اواخر قرن چهارم می زیسته و با القادر بالله عباسی معاصر و از مردم نیشابور است و از مریدان ابوالقاسم نصرآبادی. شیخ ابوسعید به خدمت وی...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حسین فراء... رجوع به ابوالحسین ابن ابی یعلی محمد... شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حمزه... رجوع به فناری محمد بن حمزه شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حمیدبن حیان تمیمی، مکنی به ابوعبدالله، از مردم ری و حافظ حدیث بود و عدهء بسیاری از جمله ابن حنبل و ابن ماجهء ترمذی از او اخذ حدیث کرده و گروهی او را تکذیب کرده اند. وی در سال 248 ه . ق. درگذشته است....
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حنفیه... رجوع به ابن حنفیه و تاریخ گزیده و خاندان نوبختی عباس اقبال و تتمه صوان الحکمه شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن حوقل. رجوع به ابن حوقل ابوالقاسم و الاعلام زرکلی ج 3 ص892 شود.
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن خازم [ حازم ]تمیمی سعدی، مکنی به ابومعاویه، متولد سال 113 ه . ق. از مردم کوفه و محدث است. در کودکی نابینا گردید. حدود یکهزار و پانصد حدیث از او نقل شده است. وی از نظر اعتقادات اصولی از مرجئه است. سال درگذشت او...
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن خالد مروزی بن عبدالملک مروزی. وی نیز مانند پدرش از منجمین بزرگ بشمار است که مطلع به تسییر کواکب بود. پدرش متصدی رصد کواکب در شماسیهء بغداد و کوه قاسیون دمشق گردید. وی از علمای قرن سوم هجری است. (گاهنامه).
محمد
[مُ حَمْ مَ] (اِخ) ابن خلیل... متولد سال 778 ه . ق. و متوفی به سال 849 ه . ق. رجوع به قباقبی(1) (محمدبن خلیل) شود.
(1) - در الاعلام زرکلی (ج 3 ص 893) قباقیبی ضبط شده است.
(1) - در الاعلام زرکلی (ج 3 ص 893) قباقیبی ضبط شده است.