جستجوی واژه در لغتنامه دهخدا
جستجوی معنی واژه احمد: (تعداد کل: 3,007)
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابهری، ملقب بسیف الدین. وی حاشیه ای بر شرح مختصر عبدالرحمن بن احمد ایجی نوشته است.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ابیوردی. رجوع به احمد باوردی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) احمد حشاد. او راست: مجموعه بهیه مشتمله علی اربع رسائل سنیه: 1- تنویرالبصائر و دلیل الحائر. 2- الفتح المبین فی الاستغاثه بالاولیاء والصالحین. 3- القول المعتبر فی القضاء و القدر. 4- نقول الساده الثقاه فی ایصال ما یهدی من ثواب القرآن والاذکار للاموات. (مطبعه دارالتقدم 1323 ه...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) احول. رجوع به احمدبن ابی خالد احول شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اخسیکتی. نسب او چنین است: شیخ ابورشا احمدبن محمد بن قاسم بن احمدبن خدیو الاخسیکتی، ملقب بذوالفضائل. صاحب بغیه بنقل از یاقوت آرد که: وی ادیبی فاضل و بارع و در نحو و لغت و نظم و نثر ماهر بود و بسیاری از فضلاء خراسان از او...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اخشیدی. پنجمینِ امرای اخشیدی مصر و شام. او پس از وفات کافور اسود امارت مصر و شام یافت و دو سال امارت راند، سپس جوهر، قائد جیش معز لدین الله فاطمی از جانب خلیفه بحرب او شتافت و مصر را تسخیر و ضبط کرد و نام خلفای...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اخفش اول. رجوع به احمدبن عمران بن سلامه... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ادیب. رجوع به احمدبن محمد بن احمد مقری... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اذرعی. رجوع به احمدبن حمدان بن احمد شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اردبیلی (شیخ...). رجوع به احمدبن محمد اردبیلی معروف بمقدس شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اردستانی، ملقب بجمال الدین. او راست: محبوب الصدیقین.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ارزنجانی، ملقب به برهان الدین. او راست: اکسیرالسعاده فی التفسیر.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ارسلان خازن. خازن سیمجوریان بوده است. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 72 شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ارسلان. چنانکه از تاریخ بیهقی برمی آید وی از مقربان امیر محمد پسر سلطان محمود، بود و عبارت بیهقی در این باب چنین است: از عبدالرحمن قوال شنیدم گفت: امیر محمد روزی دو سه چون متحیری و غمناکی میبود، چون نان می بخوردی قوم را بازگردانیدی سوم...
احمد
[اَ مَ] (اِخ) ازدی، معروف بقصار و مکنی به ابوالعباس. او راست شرحی بر قصیدهء بردهء بوصیری.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) استاذ. رجوع به احمدبن صدر حریری شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اسحاق افندی (خواجه). رجوع به احمدبن خیرالدین ... شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اسدی. رجوع به احمدبن علی بن احمد... نجاشی شود.
احمد
[اَ مَ] (اِخ) اسعد افندی. نام دو تن از شیخ الاسلام های ترکیه است. رجوع بصالح زاده و عریانی زاده شود. (قاموس الاعلام).
احمد
[اَ مَ] (اِخ) الاسکندری. رجوع به احمدبن محمد بن منصوربن ابی القاسم بن مختاربن ابی بکر الجذامی الاسکندری المالکی المکنی بابی العباس بن المنیر شود.