مسکر
[مُ سَکْ کَ] (ع ص) نعت مفعولی از تسکیر. رجوع به تسکیر شود. || مخمور. (از اقرب الموارد). خمارزده و مست. (منتهی الارب). || مجازاً به عنوان تأکید در غضب به کار رود. (از یادداشت مرحوم دهخدا). سخت خشمناک چنانکه نداند چه میگوید و چه میکند: قال احمدبن سعید مؤدب بن المعتز : ... فلما اتصل الخبر بی، جلست فی منزلی غضباناً مسکراً. (معجم الادباء چ مارگلیوث ج1 ص133).