ثل
[ثَل ل] (ع مص) هلاک شدن. || هلاک گردانیدن. || سرگین انداختن ستور. || خاک در چاه ریختن. || ویران کردن: ثل التراب المجتمع؛ جنبانید آنرا یا طرفی از اطراف آنرا شکست و منهدم ساخت. || تباه کردن نظام کار. (تاج المصادر بیهقی). || درم و زر ریختن در بوته. || ثلل (در همهء معانی).