آذرمه
[ذَ مَهْ] (اِ مرکب) آذرماه :
وآن پرّ نگارینْش بر او بازنبندند
تا آذرمه بگذرد و آید آذار.منوچهری.
دست آذرمه از کمان هوا
تیرها زد چو ناوک دلدوز.ازرقی.
وآن پرّ نگارینْش بر او بازنبندند
تا آذرمه بگذرد و آید آذار.منوچهری.
دست آذرمه از کمان هوا
تیرها زد چو ناوک دلدوز.ازرقی.