تین
(ع اِ) انجیر، تینه یکی آن. تازه و تر آن بهترین فواکه و خوشترین غذاها است کم نفخ و جاذب و محلل و مفتح سدهای کبد و طحال و ملین و اکثار آن مولد شپش «؟». (منتهی الارب). انجیر. (دهار) (از غیاث اللغات). درختی است که میوهء آن شیرین و نیکوترین آن سفید سپس سرخ سپس سیاه و واحد آن تینه است. (از اقرب الموارد) :
پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کروخ
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سحر شوخ
آستین بگرفتمش گفتم به مهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی «مورد و انجیر و کلوخ»(1).
رودکی.
دریا نه آب گر به مثل آبست
چون بر لبش نه تین و نه زیتون است.
ناصرخسرو.
تین انجیر و عنب انگور و بادامست لوز
جوز باشد گردکان، بسرو رطب خرمای تر.
(بسحاق اطعمه).
(1) - مورد در عربی = آس. انجیر = تین. کلوخ = مدر. یعنی آستین مدر.
پیشم آمد بامدادان آن نگارین از کروخ
با دو رخ از باده لعل و با دو چشم از سحر شوخ
آستین بگرفتمش گفتم به مهمان من آی
مر مرا گفتا به تازی «مورد و انجیر و کلوخ»(1).
رودکی.
دریا نه آب گر به مثل آبست
چون بر لبش نه تین و نه زیتون است.
ناصرخسرو.
تین انجیر و عنب انگور و بادامست لوز
جوز باشد گردکان، بسرو رطب خرمای تر.
(بسحاق اطعمه).
(1) - مورد در عربی = آس. انجیر = تین. کلوخ = مدر. یعنی آستین مدر.