تیزابی
(ص نسبی) منسوب به تیزاب. تیزاب زده.
- سبزهء تیزابی؛ قسمی کشمش سبز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کشمش تیزابی.
- طلای تیزآبی؛ طلای بی غش یا بسیار کم غش.
- کشمش تیزابی؛ کشمشی که بطور مصنوعی و به کمک مواد شیمیائی آن را سبزرنگ سازند و از انواع سبزهء نامرغوب است.
- نقرهء تیزآبی؛ مانند طلای تیزآبی. نقرهء بی غش یا بسیار کم غش است.
- سبزهء تیزابی؛ قسمی کشمش سبز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). کشمش تیزابی.
- طلای تیزآبی؛ طلای بی غش یا بسیار کم غش.
- کشمش تیزابی؛ کشمشی که بطور مصنوعی و به کمک مواد شیمیائی آن را سبزرنگ سازند و از انواع سبزهء نامرغوب است.
- نقرهء تیزآبی؛ مانند طلای تیزآبی. نقرهء بی غش یا بسیار کم غش است.