تهلیل
[تَ] (ع مص) لا اله الا الله گفتن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی) (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج) (ناظم الاطباء). لا اله الا الله گفتن و این مأخوذ از هیلله است مانند بسمله و حوقله. یقال: سبح فلان و هلِّل. (از اقرب الموارد) :
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع.
سعدی (بوستان).
- اهل تهلیل؛ آنانکه خدای را یگانه دانند و به یکتایی او ایمان دارند : مسلمین هرگز بر هیچکس از اهل تهلیل که قصد او نکردند شمشیر نکشند. (تاریخ سیستان).
|| بددلی کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). بددل شدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپسایکی برگشتن. || نامه نوشتن. || سپس ماندن و بازایستادن از دشنام دادن. یقال: هلّل عن شتمه؛ اذا تأخر عنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد).
همه شب نبودش قرار و هجوع
ز تسبیح و تهلیل و ما را ز جوع.
سعدی (بوستان).
- اهل تهلیل؛ آنانکه خدای را یگانه دانند و به یکتایی او ایمان دارند : مسلمین هرگز بر هیچکس از اهل تهلیل که قصد او نکردند شمشیر نکشند. (تاریخ سیستان).
|| بددلی کردن در حرب. (تاج المصادر بیهقی). بددل شدن و گریختن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || سپسایکی برگشتن. || نامه نوشتن. || سپس ماندن و بازایستادن از دشنام دادن. یقال: هلّل عن شتمه؛ اذا تأخر عنه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج) (از اقرب الموارد).