توصیه
[تَ یَ] (ع مص) اندرز کردن و فرمودن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). اندرز کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی). وصیت و اندرز کردن. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). وصیت کردن. (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی) : فلایستطیعون توصیهً و لا الی اهلهم یرجعون. (قرآن 36 /50). || (اِ)، اندرز و نصیحت و وصیت. (ناظم الاطباء). سپارش. وصیت. سفارش. اندرز. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).