توزیع
[تَ] (ع مص) وابخشیدن چیزی میان گروهی. (زوزنی از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). پخش کردن. (تاج المصادر بیهقی) (دهار). بخش کردن. (آنندراج) (غیاث اللغات). تقسیم کردن: وزع توزیعاً؛ تقسیم کرد آن را. (ناظم الاطباء). قسمت کردن بین کسان. (از اقرب الموارد) : زآنکه لولاک است بر توقیع او جمله در انعام و در توزیع او.مولوی. || قسمت کردن بر جمعی، برای کسی. (بحرالجواهر از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). سرشکن کردن خرجی را. (یادداشت، ایضاً). بخش کردن بر جمعی برای دیگری. (منتهی الارب). قسمت کردن بر کسان. (از اقرب الموارد) : مجتمع گشتند مر توزیع را بهر دفع زحمت و تصدیع را. مولوی (از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). هم شدی توزیع کودک دانگ چند همت شیخ آن سخا را کرد، بند. مولوی (ایضاً). || پراکنده کردن. (منتهی الارب) (غیاث اللغات) (آنندراج). پخش کردن چیزی یا خبری : از پی توزیع گرد شهر گشت وَز طمع می گفت هر جا سرگذشت.مولوی. || پخش کردن مال را میان کسان. (از اقرب الموارد). || (اِ) مالی که از بخشش کردن ارباب خیر و دهندگان صدقات بر کسی رسد : مرد هنگامه به افزون تر شود کدیه و توزیع نیکوتر شود.مولوی. کشتیی سازی ز توزیع و فتوح کو یکی ملاح کشتی همچو نوح.مولوی. رجوع به ترکیبهای این کلمه شود.