تور
[تَ وَ] (اِ) تبر هیزم شکنی را گویند، چه در فارسی «با» به «واو» و برعکس تبدیل می یابد. (برهان) (آنندراج). تبری که بدان هیزم شکنند. (ناظم الاطباء). تبر. الفاس. تور لگام(1). (السامی فی الاسامی). خرت؛ سوراخ انگشتری و سوراخ تور و آنِ بیل و جز آن. (مهذب الاسماء از یادداشت بخط مرحوم دهخدا). (1) - در فصل سرج و لجام و غیره. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).